گزارشی از مراسم سمنو پزان در روستای قلعه
روستای قلعه از توابع شهرستان قروه است که در تقسیمات کشوری جزء استان کُردستان محسوب میشود. جمعیت این روستا بالغ بر 1500 خانوار است. زبان آنها کُردی است و با لهجهی اورامی که مقداری تغییر یافته صحبت میکنند. ظاهراً در زمان سلاطین قدیم مردمان این روستا از منطقهی اورامانات کوچ داده شده و به مرور زمان به مذهب شیعه گرویدهاند.
امسال در تمام روستا فقط سکینه خانم است که مراسم سمنوپزان را برپا کرده. ایشان 49 سال سن دارند و در همین روستا به دنیا آمدهاند. به گفتهی خودشان 19 سال است که مرتب مراسم سمنوپزان را برگزار کرده و بنا دارد تا عمرشان به دنیا باقیست این کار را ادامه دهد.
این مراسم معمولاً در 15 روز انجام میشود. اهالی معتقدند که سمنو مهریهی فاطمهی زهرا است. در اصل این مراسمْ مراسمی زنانه است و مردان حدالمقدور از آن دور نگه داشته میشوند. به گفتهی اهالی این مراسم نوعی عروسی و پایکوبی است. زنان دور سمنو جمع میشوند، هلهله میکنند و میرقصند. اما در حال حاضر در کمتر مراسمی این نوع بزن و بکوب دیده میشود. یکی از خانمها بر این نظر بود که با وقوع انقلاب اسلامی در ایران این مراسمِ شادی و سور بیشتر تبدیل به مراسم دعا و روضه شده و کمتر در آن به پایکوبی پرداخته میشود.
در تمام طول مراسم کار به صورت جمعی انجام میشود هر چند صاحب مراسم بر همهی کارها نظارت دارد. برای مراسم امسال 35 کیلو گندم،80 کیلو آرد و 8 کیلو بادام با پوسته تهیه شده است. گندمِ سمنو باید گندم بهاره باشد. ابتدا باید اطمینان حاصل کرد که گندمهایی که برای سمنو تهیه میشود هیچکدام شکسته و ناقص نباشد. دانههای گندم ناقص و شکسته را سوا کرده و بقیه را در ظرفهای آماده میریزند. گندم شسته شده باید یک شبانه روز خیس بخورد. گندمها را روی سفرهی پارچهای ریخته و کنارههای سفره را به هم میآورند. روزی دو بار صبح و عصر روی آن آب میریزند تا جوانه بدهد. این کار چهار روز طول میکشد. بعد چهار روز گندمهای جوانهزده را در آبکشهای متعددی میریزند (17 آبکش) و روی هر کدام پارچهای تمیز میاندازند و روزی دو بار آنها را به حیات آورده و آب میدهند و بعد به اتاقی که در انتهای حیاط به این کار اختصاص داده بودند بر میگردانند. این کار تا 8 روز به طول انجامید.
برای آب دادن گندمها لزوماً یک نفر این کار را انجام نمیدهد. شیلنگ آب دست به دست میگشت و مردم ورد میخوانند و صلوات میفرستادند.
اولین چهارشنبهای که میرسد مراسم بخصوصی برگزار میشود. زنان زیادی در خانهی میزبان جمع میشوند که با شربت و شیرینی و چای ازشان پذیرایی میشود. در کنار این پذیرایی که میزبان آن را به عمل میآورد خود مردم هم که معمولاً دست خالی نمیآیند چیزهایی برای خوردن میآوردند که در میان جمع تقسیم میشود. در این روز یکی از زنهای خوش صدا و باسواد اول حدیث کسری را میخواند بعد زیارتنامهی فاطمهی زهرا و پس از آن دعای صاحبالزمان و در آخر دعای توسل. در هنگام خواندن دعاها همه رو به قبله هستند. در آخر دعا به احترام صاحبالزمان همگی سر پا میایستند. در پایان مراسم این روز (اولین چهار شنبه در طول مراسم) یکی از سمنوها را در میان جمع میگردانند و خانمها دست روی آن میکشند و صلوات میدهند.
بعد از اینکه سمنوها خوب بالا آمدند آنها را با چاقو تکهتکه میکنند و با دست آنها را ریشریش میکنند. بعد آن سمنوهای آماده را توسط چرخ سبزی خردکنی، خُرد میکنند. قبلاً از سنگ برای این کار استفاده میشد. به این معنی که روی سنگ بزرگی سمنوها را میگذاشتند با سنگ کوچک صیقل داده شدهای به روی آن میکوبیدند. بعداز اینکه سمنو را از چرخ رد کردند آن را میشویند و با دست شیرهی آن را میگیرند. تفالهی باقی مانده را مردم بر میدارند. آنها معتقدند که اگر مقداری از این تفاله را در جیب، داخل ماشین و سر در خانه یا طویله بگذارند باعث رزق و روزی شده و برکت دارد. شیرهی به دست آمده را با مقدار زیادی آب و آرد مخلوط کرده و بعد از صاف کردن آن با دست، داخل دیگ میریزند. تمام این کارها به صورت جمعی انجام میشود به صورتی که دستهای متعددی برای بردن ثواب توی دیگ میرود.
اصل مراسم سمنوپزان سه روز آخر است یعنی از وقتی که سمنوها را خُرد میکنند. امسال به دلیل حجم زیاد سمنو از دو دیگ استفاده کردند. پیرزنهای روستا بازگو میکنند که قدیماً هفت هشت خانواده با هم و به صورت مشترک سمنو میپختند و تعداد دیگها به ده تا هم میرسیده است.
دیگهای حاوی سمنو ساعت دوازهی بعدازظهر بود که روی اجاق گذاشته شد. در اوایل کار هیچ مردی حتا صاحب خانه نیز نباید به اتاقی که سمنو توی آن میپزد برود اما بعداز چند ساعتی مردها هم که معمولاً حضور ندارند میتوانند سری به سمنو بزنند. همزمان با این کارها هشت کیلو بادامی که تهیه شده بود را هفت بار پختند؛ به این معنا که با هر بار پختن بادام در آب جوش، آب را خالی کرده و باز در آب دیگری آن را به جوش میآوردند و این کار تا هفت بار ادامه پیدا میکرد. این بادام را بعداً داخل سمنوی پخته شده میریزند البته همراه با کاسهای روغن برای خوش رنگ کردن سمنو. بعضی وقتها به جای بادام از هستهی زردآلو استفاده میکنند که بایدآن را هم هفت بار بجوشانند. همراه پختن بادام حدیث کسری خوانده میشود.
در طول این مراسم هر روز و هر شب دعای توسل خوانده میشود. درِ خانه به روی همه باز است و تمام زنان روستا و شهرهای اطراف میتوانند به مراسم بیایند. آنهایی که حضور پیدا میکنند معمولاً دو رکعت نماز در کنار دیگهای سمنو میخوانند. رسم است که مهمانها بدون هدیهای برای مراسم نمیآیند، این کار به احترام فاطمهی زهرا انجام میشود. مهمانها دعا میخوانند و شمعهای متعددی روشن میکنند. میتوان گفت در طول این مراسم مخصوصاً سه روز آخر هیچگاه شمعها خاموش نمیشوند. آینهای به دیوار زده میشود که تا آخر مراسم آن را بر نمیدارند. خانمهای مهمان بعد این که هدیههای خود را کنار سمنو گذاشتند که معمولاً شامل پول (که میزبان آن را دو باره خرج خود مراسم میکند)، شمع، نقل و نبات و ... میشود، دو رکعت نماز حاجات میخوانند و بعد دو رکعت نمار برای هدیه به فاطمهی زهرا.
دیگهای حاوی سمنو مرتب با کمچه به هم زده میشود تا ته نگیرد. هر کسی که آن را به هم میزند نذر و نیاز خودش را هم انجام میدهد. شب این اولین روز (از سه روز باقی مانده) فرصتی پیدا شد تا به اتاق سمنو بروم. در آنجا هشت نه نفری از زنان قدیمی و سکینه خانم صاحب سمنو نشسته بودند. آنها شروع به نقل وقایعی کردند که سالهای پیش برای خانمهایی که نذر کرده بودند پیش آمده است. زنانی که بیماری قلبی داشته و مداوا شدهاند، خانمهای نازایی که حالا بچه دارند و .... ایمان مردم بومی به این مراسم را با هیچ وسیلهای نمیتوان خدشهدار کرد. آنها همچنین گفتند که شمعهایی را که روشن میکنند بعد از تمام شدن، موم آنها شکلهایی را به خود میگیرد که معنادار است. اگر شکل اسب باشد به معنای اسب حضرت ابوالفضل است؛ خرگوش بد یمن است و روباه شرافت دارد. گوسفند نشانهی حضرت ابراهیم است و بارگاه و مقبره نیز نشانهی خوبی است.
ساعت سه و بیست دقیقهی بامداد دومین روز سکینه خانم من، پسر بزرگشان و شوهرشان را از خواب بیدار کردند تا دو دیگ سمنو را از روی اجاق برداریم و دو دیگ بزرگ آش رشته را روی اجاق بگذاریم. دادن آش رشته جزء مراسم نیست و بیشتر هدیهای است به فاطمهی زهرا، این است که مهمانهای این روز باید دعوت شده باشند. تهیهی نخود و لوبیا و تمیز کردنشان روز قبل انجام شده، همچنین تهیهی سبزی خوردن و نان و پنیر که برای نهار همراه آن داده میشود.
روز دوم که برای نهار آش رشته داده میشود صدها نفر (خانمها) به خانهی میزبان میآیند. قبل از صرف نهار خانم گلزار حشمتی که معلم و جزء شورای شهر قروه نیز هستند با میکروفونی که همراه خودشان آورده بودن شروع به خواندن دعاهای مختلف کردند. همهی مردم رو به قبله بودند و درآخر سر پا ایستاده و دعاهای شخصیشان را خواندند. سفرهی نهار پهن شد و همچنان شمعها روی سفره نیز حضور داشتند. همراه با دادن کاسههای آش داخل یک بسته پلاستیک مقداری سبزی خوردن همراه با تکهای پنیر داده میشد. عدهای همانجا سبزی و پنیر را میخوردند و عدهای آن را به عنوان تبرک به خانههایشان میبردند. لازم است ذکر شود که در این مراسم اهل تسنن نیز حضور دارند و همراه دیگران به عبادت و دعا مشغول میشوند.
بعد از خوردن نهار و رفتن مهمانها باز دو باره دیگهای سمنو را روی اجاق میگذارند و به هم میزنند تا ته نگیرد. از مقدار سمنویی که در ته دیگ هست مُهرههای درست میکنند که با دانههای کوچک لاجوردی رنگ آنها را زینت میدهند. خدیجه خانم یکی از این مُهرههای زینت داده شده را برایم درست کرد. سمنو همچنان در حال پختن است و مردم مرتب به آن سر میزنند، دعا میخوانند، نذر میکنند، شمع روشن میکنند و نماز میخوانند.
خانمهایی که صورتشان جوش دارد و یا لک برداشته، از کف سمنو به آن میمالند و معتقدند که این کار جوشها را از بین برده و پوست صورت را شفاف میکند.
عصر روز دوم همه رفته بودند و به جز اهالی خانه کسی نبود. با آمدن شب دو باره زنها دور سمنو جمع شدند. سمنو به اندازهی کافی نپخته بود. سکینه خانم معتقد بود که چون این بار خیلی آن را به هم زدهاند، نگذاشتند خوب به جوش بیاید. ظاهراً مراسم باید یک روز دیرتر تمام میشد. سمنو تا صبح روز سوم هم روی اجاق ماند و ساعت هفت صبح زیر اجاق را خاموش کردند و بادامهای نشکسته را به همکاری بیشتر از ده زن درون آن ریختند. هر کدام از خانمها عجله داشت که بیشترین سهم را از ریختن بادامها داشته باشد. بعد از این کار پارچهی قرمزی (سرپوش عروس) را روی دیگ (دو تا دیگ را یکی کردهاند) میگذارند. این سرپوش را «لاکی» مینامند. لبههای دیگ را با خود سمنو خیس میکنند تا لاکی به آن بچسبد؛ بعد با روسری بزرگ قرمز و شال قرمز دور لاکی را محکم به بدنهی دیگ میبندند. همهی این کارها همراه با صلوات فرستادن است. یکی از خانمها کاسهای آب برداشته و دیگران در آن سکه میاندازند. این کاسهی آب همراه با آینههای کوچک و لباسهای مردم و چیزهای دیگر، درون سبدی گذاشته میشود که آن هم با لاکی قرمزی پوشانده شده و کتاب قرآنی که لای آن باز مانده را روی سبد میگذارند. این سبد روی دیگ سمنو گذاشته میشود. شمعها همچنان روشن هستند. نُقلهایی روی سبدی که با پارچهی قرمز پوشانده شده میریزند و بعد فوراً آن رادر جیب میگذارند. هر چند سمنو آماده است ولی باید یک شب را تنها در اتاقی بسته بگذراند. این است که مراسم به روز چهارم هم کشیده میشود. مردم معتقدند که در این شب فاطمهی زهرا و یا اصحاب ایشان بر سمنو گذر میکنند و اثری از خود باقی میگذارند. معمولاً بیشترین اثری که مشاهده میشود جای پنجهی انسان است؛ و بعد شکل شمشیر و اسم خداوند و چیزهایی از این قبیل.
عصر روز سوم همگی شروع به خواندن دعای توسل و حدیث کسری میکنند و تا اواخر شب حضور زنها همچنان ادامه دارد. حدود ساعت دوازهی شب است که شمعهای زیادی روشن میکنند و قبل از اینکه از اتاق بیرون بیایند قرآن روی سمنو را میبوسند. در اتاق قفل میشود و هر کسی به خانهاش بر میگردد. صاحب مراسم هم بعد از چند شب بیخوابی بالاخره فرصتی پیدا میکند تا مقداری استراحت کند.
روز چهارم از ساعت 7 به بعد مردم دور سمنو جمع میشود. صلواتهای زیادی با صدای بلند فرستاده میشود. مردم احساسات و عواطفشان را نشان میدهند و چشمها نم برمیدارد. احساس حضور در جایی که شب قبل فاطمهی زهرا در آنجا بوده، دلهره و شادیی را بهشان ارزانی کرده که تنها با گریههای آرام میتوانند آن را نشان دهند. یکی از خانمها با صدای بلند برای بقیه دعا میخواند. همه رو به قبله هستند. حسی معنوی بر اتاق چیره شده و همگی با لرزشی قلبی دعا میخوانند.
ساعت هشت میشود و سکینه خانم باید سرپوش قرمز رنگ دیگ را بردارد. رسم بر این است که این کار را صاحب مراسم انجام دهد و یا خود ایشان به کسی اجازه دهد که این کار را نجام دهد. این بار سکینه خانم این افتخار را نسیب زنی کرده که بچهدار نمیشود. همگی با حالتی گریهآلود برای آن زن دعا میکنند. سکینه خانم بغضاش میترکد و با صدای لرزانی میگوید: «میمانهکهم خوهش ئامای» [مهمانام خوش آمدی (منظور فاطمهی زهرا)]. همهی خانمها جمع میشوند تا ببینند نذر قبول افتاده یانه؟! اگر شکلی روی سمنو افتاده باشد به معنای قبولی این مراسم است. همگی با دقت نگاه میکنند. سکینه خانم جای چند پنجه را تشخیص میدهد. دیگری نام علی را در کنارههای دیگ میبیند. بعضیها اسم الله را رؤیت میکنند. صلواتهای زیادی فرستاده میشود. همگی دسته را میگیرند و سمنو را به هم میزنند. تعداد دستهایی که دسته را گرفته آنقدر زیاد است که نمیشود تشخیص داد دسته را گرفتهاند یا دست همدیگر را.
چیزهایی را که داخل سبد بود به صاحبانشان میدهند. سکهها را از کاسهی آب در میآورند و در جیبشان میگذارند تا به پولشان برکت و زیادی بدهد. آینهها را بر میدارند و همچنین لباسهایشان را. آینهای هم نصیب من میشود. سکینه خانم سمنو را قسمت میکند. اگر بادام در کاسهی کسی بیفتد به معنای قبولی نذرش است. معمولاً در هر کاسهای چند بادام میافتد. پنج بادام هم به من میرسد. تا چند روز بعد از مراسم باز مردم مراجعه میکنند و سمنو میخواهند و یا به اتاقی که سمنو در آن بوده میروند.
سکینه خانم دلتنگ سمنویش است و از همین حالا به فکر سمنوپزان سال آینده .
امیر صادقی
امسال در تمام روستا فقط سکینه خانم است که مراسم سمنوپزان را برپا کرده. ایشان 49 سال سن دارند و در همین روستا به دنیا آمدهاند. به گفتهی خودشان 19 سال است که مرتب مراسم سمنوپزان را برگزار کرده و بنا دارد تا عمرشان به دنیا باقیست این کار را ادامه دهد.
این مراسم معمولاً در 15 روز انجام میشود. اهالی معتقدند که سمنو مهریهی فاطمهی زهرا است. در اصل این مراسمْ مراسمی زنانه است و مردان حدالمقدور از آن دور نگه داشته میشوند. به گفتهی اهالی این مراسم نوعی عروسی و پایکوبی است. زنان دور سمنو جمع میشوند، هلهله میکنند و میرقصند. اما در حال حاضر در کمتر مراسمی این نوع بزن و بکوب دیده میشود. یکی از خانمها بر این نظر بود که با وقوع انقلاب اسلامی در ایران این مراسمِ شادی و سور بیشتر تبدیل به مراسم دعا و روضه شده و کمتر در آن به پایکوبی پرداخته میشود.
در تمام طول مراسم کار به صورت جمعی انجام میشود هر چند صاحب مراسم بر همهی کارها نظارت دارد. برای مراسم امسال 35 کیلو گندم،80 کیلو آرد و 8 کیلو بادام با پوسته تهیه شده است. گندمِ سمنو باید گندم بهاره باشد. ابتدا باید اطمینان حاصل کرد که گندمهایی که برای سمنو تهیه میشود هیچکدام شکسته و ناقص نباشد. دانههای گندم ناقص و شکسته را سوا کرده و بقیه را در ظرفهای آماده میریزند. گندم شسته شده باید یک شبانه روز خیس بخورد. گندمها را روی سفرهی پارچهای ریخته و کنارههای سفره را به هم میآورند. روزی دو بار صبح و عصر روی آن آب میریزند تا جوانه بدهد. این کار چهار روز طول میکشد. بعد چهار روز گندمهای جوانهزده را در آبکشهای متعددی میریزند (17 آبکش) و روی هر کدام پارچهای تمیز میاندازند و روزی دو بار آنها را به حیات آورده و آب میدهند و بعد به اتاقی که در انتهای حیاط به این کار اختصاص داده بودند بر میگردانند. این کار تا 8 روز به طول انجامید.
برای آب دادن گندمها لزوماً یک نفر این کار را انجام نمیدهد. شیلنگ آب دست به دست میگشت و مردم ورد میخوانند و صلوات میفرستادند.
اولین چهارشنبهای که میرسد مراسم بخصوصی برگزار میشود. زنان زیادی در خانهی میزبان جمع میشوند که با شربت و شیرینی و چای ازشان پذیرایی میشود. در کنار این پذیرایی که میزبان آن را به عمل میآورد خود مردم هم که معمولاً دست خالی نمیآیند چیزهایی برای خوردن میآوردند که در میان جمع تقسیم میشود. در این روز یکی از زنهای خوش صدا و باسواد اول حدیث کسری را میخواند بعد زیارتنامهی فاطمهی زهرا و پس از آن دعای صاحبالزمان و در آخر دعای توسل. در هنگام خواندن دعاها همه رو به قبله هستند. در آخر دعا به احترام صاحبالزمان همگی سر پا میایستند. در پایان مراسم این روز (اولین چهار شنبه در طول مراسم) یکی از سمنوها را در میان جمع میگردانند و خانمها دست روی آن میکشند و صلوات میدهند.
بعد از اینکه سمنوها خوب بالا آمدند آنها را با چاقو تکهتکه میکنند و با دست آنها را ریشریش میکنند. بعد آن سمنوهای آماده را توسط چرخ سبزی خردکنی، خُرد میکنند. قبلاً از سنگ برای این کار استفاده میشد. به این معنی که روی سنگ بزرگی سمنوها را میگذاشتند با سنگ کوچک صیقل داده شدهای به روی آن میکوبیدند. بعداز اینکه سمنو را از چرخ رد کردند آن را میشویند و با دست شیرهی آن را میگیرند. تفالهی باقی مانده را مردم بر میدارند. آنها معتقدند که اگر مقداری از این تفاله را در جیب، داخل ماشین و سر در خانه یا طویله بگذارند باعث رزق و روزی شده و برکت دارد. شیرهی به دست آمده را با مقدار زیادی آب و آرد مخلوط کرده و بعد از صاف کردن آن با دست، داخل دیگ میریزند. تمام این کارها به صورت جمعی انجام میشود به صورتی که دستهای متعددی برای بردن ثواب توی دیگ میرود.
اصل مراسم سمنوپزان سه روز آخر است یعنی از وقتی که سمنوها را خُرد میکنند. امسال به دلیل حجم زیاد سمنو از دو دیگ استفاده کردند. پیرزنهای روستا بازگو میکنند که قدیماً هفت هشت خانواده با هم و به صورت مشترک سمنو میپختند و تعداد دیگها به ده تا هم میرسیده است.
دیگهای حاوی سمنو ساعت دوازهی بعدازظهر بود که روی اجاق گذاشته شد. در اوایل کار هیچ مردی حتا صاحب خانه نیز نباید به اتاقی که سمنو توی آن میپزد برود اما بعداز چند ساعتی مردها هم که معمولاً حضور ندارند میتوانند سری به سمنو بزنند. همزمان با این کارها هشت کیلو بادامی که تهیه شده بود را هفت بار پختند؛ به این معنا که با هر بار پختن بادام در آب جوش، آب را خالی کرده و باز در آب دیگری آن را به جوش میآوردند و این کار تا هفت بار ادامه پیدا میکرد. این بادام را بعداً داخل سمنوی پخته شده میریزند البته همراه با کاسهای روغن برای خوش رنگ کردن سمنو. بعضی وقتها به جای بادام از هستهی زردآلو استفاده میکنند که بایدآن را هم هفت بار بجوشانند. همراه پختن بادام حدیث کسری خوانده میشود.
در طول این مراسم هر روز و هر شب دعای توسل خوانده میشود. درِ خانه به روی همه باز است و تمام زنان روستا و شهرهای اطراف میتوانند به مراسم بیایند. آنهایی که حضور پیدا میکنند معمولاً دو رکعت نماز در کنار دیگهای سمنو میخوانند. رسم است که مهمانها بدون هدیهای برای مراسم نمیآیند، این کار به احترام فاطمهی زهرا انجام میشود. مهمانها دعا میخوانند و شمعهای متعددی روشن میکنند. میتوان گفت در طول این مراسم مخصوصاً سه روز آخر هیچگاه شمعها خاموش نمیشوند. آینهای به دیوار زده میشود که تا آخر مراسم آن را بر نمیدارند. خانمهای مهمان بعد این که هدیههای خود را کنار سمنو گذاشتند که معمولاً شامل پول (که میزبان آن را دو باره خرج خود مراسم میکند)، شمع، نقل و نبات و ... میشود، دو رکعت نماز حاجات میخوانند و بعد دو رکعت نمار برای هدیه به فاطمهی زهرا.
دیگهای حاوی سمنو مرتب با کمچه به هم زده میشود تا ته نگیرد. هر کسی که آن را به هم میزند نذر و نیاز خودش را هم انجام میدهد. شب این اولین روز (از سه روز باقی مانده) فرصتی پیدا شد تا به اتاق سمنو بروم. در آنجا هشت نه نفری از زنان قدیمی و سکینه خانم صاحب سمنو نشسته بودند. آنها شروع به نقل وقایعی کردند که سالهای پیش برای خانمهایی که نذر کرده بودند پیش آمده است. زنانی که بیماری قلبی داشته و مداوا شدهاند، خانمهای نازایی که حالا بچه دارند و .... ایمان مردم بومی به این مراسم را با هیچ وسیلهای نمیتوان خدشهدار کرد. آنها همچنین گفتند که شمعهایی را که روشن میکنند بعد از تمام شدن، موم آنها شکلهایی را به خود میگیرد که معنادار است. اگر شکل اسب باشد به معنای اسب حضرت ابوالفضل است؛ خرگوش بد یمن است و روباه شرافت دارد. گوسفند نشانهی حضرت ابراهیم است و بارگاه و مقبره نیز نشانهی خوبی است.
ساعت سه و بیست دقیقهی بامداد دومین روز سکینه خانم من، پسر بزرگشان و شوهرشان را از خواب بیدار کردند تا دو دیگ سمنو را از روی اجاق برداریم و دو دیگ بزرگ آش رشته را روی اجاق بگذاریم. دادن آش رشته جزء مراسم نیست و بیشتر هدیهای است به فاطمهی زهرا، این است که مهمانهای این روز باید دعوت شده باشند. تهیهی نخود و لوبیا و تمیز کردنشان روز قبل انجام شده، همچنین تهیهی سبزی خوردن و نان و پنیر که برای نهار همراه آن داده میشود.
روز دوم که برای نهار آش رشته داده میشود صدها نفر (خانمها) به خانهی میزبان میآیند. قبل از صرف نهار خانم گلزار حشمتی که معلم و جزء شورای شهر قروه نیز هستند با میکروفونی که همراه خودشان آورده بودن شروع به خواندن دعاهای مختلف کردند. همهی مردم رو به قبله بودند و درآخر سر پا ایستاده و دعاهای شخصیشان را خواندند. سفرهی نهار پهن شد و همچنان شمعها روی سفره نیز حضور داشتند. همراه با دادن کاسههای آش داخل یک بسته پلاستیک مقداری سبزی خوردن همراه با تکهای پنیر داده میشد. عدهای همانجا سبزی و پنیر را میخوردند و عدهای آن را به عنوان تبرک به خانههایشان میبردند. لازم است ذکر شود که در این مراسم اهل تسنن نیز حضور دارند و همراه دیگران به عبادت و دعا مشغول میشوند.
بعد از خوردن نهار و رفتن مهمانها باز دو باره دیگهای سمنو را روی اجاق میگذارند و به هم میزنند تا ته نگیرد. از مقدار سمنویی که در ته دیگ هست مُهرههای درست میکنند که با دانههای کوچک لاجوردی رنگ آنها را زینت میدهند. خدیجه خانم یکی از این مُهرههای زینت داده شده را برایم درست کرد. سمنو همچنان در حال پختن است و مردم مرتب به آن سر میزنند، دعا میخوانند، نذر میکنند، شمع روشن میکنند و نماز میخوانند.
خانمهایی که صورتشان جوش دارد و یا لک برداشته، از کف سمنو به آن میمالند و معتقدند که این کار جوشها را از بین برده و پوست صورت را شفاف میکند.
عصر روز دوم همه رفته بودند و به جز اهالی خانه کسی نبود. با آمدن شب دو باره زنها دور سمنو جمع شدند. سمنو به اندازهی کافی نپخته بود. سکینه خانم معتقد بود که چون این بار خیلی آن را به هم زدهاند، نگذاشتند خوب به جوش بیاید. ظاهراً مراسم باید یک روز دیرتر تمام میشد. سمنو تا صبح روز سوم هم روی اجاق ماند و ساعت هفت صبح زیر اجاق را خاموش کردند و بادامهای نشکسته را به همکاری بیشتر از ده زن درون آن ریختند. هر کدام از خانمها عجله داشت که بیشترین سهم را از ریختن بادامها داشته باشد. بعد از این کار پارچهی قرمزی (سرپوش عروس) را روی دیگ (دو تا دیگ را یکی کردهاند) میگذارند. این سرپوش را «لاکی» مینامند. لبههای دیگ را با خود سمنو خیس میکنند تا لاکی به آن بچسبد؛ بعد با روسری بزرگ قرمز و شال قرمز دور لاکی را محکم به بدنهی دیگ میبندند. همهی این کارها همراه با صلوات فرستادن است. یکی از خانمها کاسهای آب برداشته و دیگران در آن سکه میاندازند. این کاسهی آب همراه با آینههای کوچک و لباسهای مردم و چیزهای دیگر، درون سبدی گذاشته میشود که آن هم با لاکی قرمزی پوشانده شده و کتاب قرآنی که لای آن باز مانده را روی سبد میگذارند. این سبد روی دیگ سمنو گذاشته میشود. شمعها همچنان روشن هستند. نُقلهایی روی سبدی که با پارچهی قرمز پوشانده شده میریزند و بعد فوراً آن رادر جیب میگذارند. هر چند سمنو آماده است ولی باید یک شب را تنها در اتاقی بسته بگذراند. این است که مراسم به روز چهارم هم کشیده میشود. مردم معتقدند که در این شب فاطمهی زهرا و یا اصحاب ایشان بر سمنو گذر میکنند و اثری از خود باقی میگذارند. معمولاً بیشترین اثری که مشاهده میشود جای پنجهی انسان است؛ و بعد شکل شمشیر و اسم خداوند و چیزهایی از این قبیل.
عصر روز سوم همگی شروع به خواندن دعای توسل و حدیث کسری میکنند و تا اواخر شب حضور زنها همچنان ادامه دارد. حدود ساعت دوازهی شب است که شمعهای زیادی روشن میکنند و قبل از اینکه از اتاق بیرون بیایند قرآن روی سمنو را میبوسند. در اتاق قفل میشود و هر کسی به خانهاش بر میگردد. صاحب مراسم هم بعد از چند شب بیخوابی بالاخره فرصتی پیدا میکند تا مقداری استراحت کند.
روز چهارم از ساعت 7 به بعد مردم دور سمنو جمع میشود. صلواتهای زیادی با صدای بلند فرستاده میشود. مردم احساسات و عواطفشان را نشان میدهند و چشمها نم برمیدارد. احساس حضور در جایی که شب قبل فاطمهی زهرا در آنجا بوده، دلهره و شادیی را بهشان ارزانی کرده که تنها با گریههای آرام میتوانند آن را نشان دهند. یکی از خانمها با صدای بلند برای بقیه دعا میخواند. همه رو به قبله هستند. حسی معنوی بر اتاق چیره شده و همگی با لرزشی قلبی دعا میخوانند.
ساعت هشت میشود و سکینه خانم باید سرپوش قرمز رنگ دیگ را بردارد. رسم بر این است که این کار را صاحب مراسم انجام دهد و یا خود ایشان به کسی اجازه دهد که این کار را نجام دهد. این بار سکینه خانم این افتخار را نسیب زنی کرده که بچهدار نمیشود. همگی با حالتی گریهآلود برای آن زن دعا میکنند. سکینه خانم بغضاش میترکد و با صدای لرزانی میگوید: «میمانهکهم خوهش ئامای» [مهمانام خوش آمدی (منظور فاطمهی زهرا)]. همهی خانمها جمع میشوند تا ببینند نذر قبول افتاده یانه؟! اگر شکلی روی سمنو افتاده باشد به معنای قبولی این مراسم است. همگی با دقت نگاه میکنند. سکینه خانم جای چند پنجه را تشخیص میدهد. دیگری نام علی را در کنارههای دیگ میبیند. بعضیها اسم الله را رؤیت میکنند. صلواتهای زیادی فرستاده میشود. همگی دسته را میگیرند و سمنو را به هم میزنند. تعداد دستهایی که دسته را گرفته آنقدر زیاد است که نمیشود تشخیص داد دسته را گرفتهاند یا دست همدیگر را.
چیزهایی را که داخل سبد بود به صاحبانشان میدهند. سکهها را از کاسهی آب در میآورند و در جیبشان میگذارند تا به پولشان برکت و زیادی بدهد. آینهها را بر میدارند و همچنین لباسهایشان را. آینهای هم نصیب من میشود. سکینه خانم سمنو را قسمت میکند. اگر بادام در کاسهی کسی بیفتد به معنای قبولی نذرش است. معمولاً در هر کاسهای چند بادام میافتد. پنج بادام هم به من میرسد. تا چند روز بعد از مراسم باز مردم مراجعه میکنند و سمنو میخواهند و یا به اتاقی که سمنو در آن بوده میروند.
سکینه خانم دلتنگ سمنویش است و از همین حالا به فکر سمنوپزان سال آینده .
امیر صادقی