نگاه انسانشناختی به داستان کوتاه انتری که لوطیش مرده بود (1328) از صادق چوبک

«لوطی جهان» معرکهگیر تریاکیی است که با انتر خود «مخمل» دوره میگیرند و پولی جمع میکنند. داستان از آنجا شروع میشود که یک روز صبح مخمل متوجه میشود که لوطیاش مرده است. او که مدتها مورد زجر و آزار «لوطی جهان» قرار گرفته ناگهان خود را آزاد مییابد. میخِ زنجیر را از زمین میکند و به دنبال سرنوشت خود میرود. مخمل از همان ابتدا میترسد اما با وجود این از آزادی بدست آمدهاش خوشحال است. او که نمیداند باید کجا برود، راه مستقیم را میگیرد و خود را به دست راه میسپارد. زنجیر همچنان به گردناش آویزانْ و مانند همزادی پا به پایاش با اوست. در راه مورد اذیت چوبان و تهدید شاهین قرار میگیرد و سرانجام راهِ آمده را بازگشته و کنار جسد لوطی جهان قرار میگیرد.
بقیهی مطلب را در سایت انسانشناسی و فرهنگ مطالعه نمایید.
<<< برگرد به صفحهی اصلی