جمعه، مرداد ۶

معرفی فیلم‌های انیمیشن (قسمت دوم)

Chicken Little / جوجه کوچولو

جوجه‌کوچولو فکر می‌کند تکه‌ای از آسمان روی سرش افتاده است. هیچ کس حرفش را باور نمی‌کند، ‌حتی پدرش (جوجه‌کوچولو قبلاً مادرش را از دست داده). بعد از این واقعه ـ‌که البته شهر را به هم می‌ریزد‌ـ جوجه‌کوچولو مورد مسخره‌ و بی‌اعتنایی دیگران قرار می‌گیرد، ‌تا جایی که فیلمی راجع به حماقت‌هایی او می‌خواهند بسازند! اما جوجه‌کوچولو روحیه‌ای فوق‌العاده دارد و هر روز برایش روز تازه‌ای است. او می‌خواهد مایه‌ی افتخار پدرش شود و برای همین، عضو تیم بیسبال مدرسه می‌شود. در آنجا خودی نشان می‌دهد و پدرش به او افتخار می‌کند. هر دوی آنها (جوجه‌کوچولو و پدرش)‌ امیدوارند مردم از فردا دیگر ماجرای یک سال پیشِ «آسمون داره می‌افته» را فراموش کنند. اما در همان شب باز حادثه تکرار می‌شود و جسمی فلزی که جوجه کوچولو قبلاً فکر می‌کرد تکه‌ای از آسمان است توی اتاقش می‌افتد. در جریان فیلم متوجه می‌شویم که این قطعه‌ی شش ضلعی مربوط به سفینه‌ی فضایی‌هاست که در‌به‌در دنبال بلوط می‌گردند! جوجه‌کوچولو زمین را از دست فضایی‌ها نجات می‌دهد و در طی این جنگ و گریز دوست آنها(فضایی‌ها) می‌شود.
کارگردان:‌ مارک دیندل
فیلمنامه: استیو بنکیک،‌ران فرایدمن
موسیقی: جان دنبی
گویندگان: زیک براف (جوجه کوچولو)، گری مارشال (باک کلارک)، امی سداریس (سی لاکسی)، جو آن کسو (ابی مالارد)
این فیلم اولین محصول دیزنی است که مستقلا انجام داده است . فیلم با استفاده از امکانات کمپانی ILM و بودجه ای 60 میلیون دلاری تولید شده که در 4 نوامبر در 3654 سینما اکران شد. فیلم محصول 2005 آمریکاست!
پ.ن: وقتی این فیلم را دیدیم یاد مطلبی در جامعه‌شناسی افتادم به اسم Lablling (برچسب زنی). اروینگ گافمن معتقده که در جامعه وقتی برچسب نوعی انحراف خاص بر کسی خورد، آن شخص ناآگاهانه خود را در آن تیپ انحرافی می‌بیند و آن را باور می‌کند. طبق این نظریه دلیل انحراف بعضی از منحرفان برچسب‌هایی است که جامعه به خاطر موارد کوچکی به آنها زده است.
لینک مربوط به: Chicken Little


Final Fantasy(Advent children) / نجات کودکان

فیلم با گفته‌های زیر از زبان راوی شروع می‌شود:
«جریان زندگی،‌ اساس همه‌ی دنیاها و حیات در سیاره‌‌ها‌ست. مجموعه‌ی شین‌را(Shinra) راهی برای بهره‌گیری از جریان زندگی به عنوان یک ذخیره‌ی گران‌بها پیدا کرده است؛ و به خاطر آن ما توانایی زندگی بی‌دردسر و سرشار از شادابی را بدست آوردیم ولی به مرور زمان این شرایط کم رنگ شد، ‌مردم زیادی پیدا شدند که عقیده داشتند «شین را» سعی دارد تا نیروهای خود را صرف مقابله با مخالفانش بکند. شین‌را ‌نیروهای ویژه‌ای به نام جنگجو داشت. آنها همان کسانی بودند که مدت‌ها قبل ژنووا(Jeniva) را که از آسمان آمده بود و قصد داشت دنیا را نابود کند، ‌دستگیر و دفن کردند یکی از آن جنگجوها سفیروت(Sephiroth) نام داشت. او در کارش استاد بود ولی وقتی فهمید که در نتیجه‌ی یک آزمایش وحشتناک به وجود آمده، از شین‌را ‌منتفر شد و کمی بعد از همه متنفر شد، هم شین‌را و هم تام کسانی که مقابلش ایستادند. نفرت سفیروت باعث شده بود تا تصمیم بگیرد دنیا را نابود کند و جنگجو‌ها هم سعی داشتند تا جلوی او را بگیرند. جنگ و درگیری‌های زیادی به وجود آمد و در هر جنگ خسارت زیادی می‌دیدیم تا اینکه کسی که من دوستش داشتم قسمتی از جریان زندگی شد و در یک روز، یک روز سرنوشت‌ساز، خود دنیا با قدرتش به تمامی جنگ‌ها پایان داد. دنیا از جریان زندگی به عنوان یک سلاح استفاده کرد. جریان زندگی در تمام دنیا فوران کرد تا به جنگ‌ها و جاه‌طلبی‌ها و اندوه‌ها پایان بدهد. او همه‌ی بدی‌ها را در خودش بلعید، ‌طوری که دیگر هیچ جای نگرانی وجود نداشت، ‌همه‌ی این اتفاقات دو سال پیش افتاد.»
Cloud کاراکتر اول فیلم است که او نیز به زخم کیهانی دچار شده است. او خود را به خاطر مرگ Aerith مقصر می‌داند. کلود دچار نومیدی شده و نمی‌تواند اقدامی مؤثر انجام دهد. گروهی به نام Kodaj پیدا شده‌اند که دنبال «مادر» می‌گردند. مادر مخزنی است پُر از سلول‌های Jeniva که این گروه سه نفری برای به دست آوردن آن دست به هر کاری می‌زنند تا به وسیله‌ی آن دو باره سفیروت را به این دنیا باز گردانند. پس از درگیرهای فراوان و ماجراهای متعدّد کلود پیروز می‌شود.
اگر بعد از دیدن فیلم چیز زیادی دستگیرتان نشد زیاد ناراحت نشوید چون مشکل از شما نیست. این فیلم در واقع از سری بازی‌های کامپیوتری Final Fantasy گرفته شده که تعداد آنها تا 10 هم رسیده است. اگر می خواهید واقعا فیلم را بفهید، باید فینال فانتزی 7 را بازی کنید.
محصول 2004
لینک مربوط به: Final Fantasy(Advent children)


Robots / روبوت‌ها

داستان فیلم در شهر روبوت‌ها می‌گذرد. «رادنی» یک روبوت جوان با استعداد است که در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمده! او هیچ گاه نتوانسته از قطعات خوبی بر خوردار شود و همیشه پدر ظرف‌شویش مجبور بوده قطعات یدکی کهنه‌ی دیگران را برایش بیاورد. رادنی تصمیم می‌گیرد مخترع شود و روبات اعجوبه‌ای درست می‌کند که کارهای جالبی از او سر می‌زند. رادنی تصمیم می‌گیرد به «روبوت‌سیتی» برود تا کارش را به «بیگ وِلد» رئیس محبوب روبوت‌سیتی و حامی مخترعین معرفی کند. اما وقتی به آنجا می‌رسد می‌بیند که شهر رؤیایی‌اش به دست «رچت»‌ افتاده و او تصمیم دارد که تمام روبوت‌های رده پایین را از بین ببرد و فروش قطعات دست دوم را متوقف سازد. «رچت» در حال ساختن روبوت‌های پیشرفته است و می‌خواهد نسلی قدرتمند را جایگزین نسل فعلی کند. رادنی وقتی می‌فهمد که اوضاع از چه قرار است به گروهی از روبوت‌های از کار افتاده می‌پیوندد و با خلاقیّتی که دارد دست به ترمیم همه‌ی روبوت‌ها می‌زند و برای بدست آوردن قطعه‌های یدکی مجبور به مبارزه با «رچت»‌می‌شود. رادنی بار دیگر «بیگ وِلد» را پیدا می‌کند و با کمک بقیه‌ی روبوت‌ها، روبوت‌سیتی را نجات می‌دهند.
درونمایه‌ی مقابله با پیشرفت مهار گسیخته‌ی صنعت و در نظر گرفتن قشر ضعیف اما صمیمی و دوست داشتنی در این فیلم دیده می‌شود.
«کریس وج» کارگردان فیلم در کارنامه‌ی خود فیلم «عصر یخ» را دارد که از فیلم‌های موفق این دوران بوده است.
گویندگان فیلم عبارتند از: ایوان مک گرگور (رادنی کاپر باتم)، ‌هال بری، گرگ کینار، مل بروکس (بیگ وِلد)، رابین ویلیامز (فندر)، درو کری، جنیفر کولیچ.
رابین ویلیامز که گویندگی «فندر» را به عهده دارد در این کار سنگ تمام گذاشته؛ ‌او در فیلم علاءالدین نیز گویندگی غول چراغ را به عهده داشت.
فیلمنامه‌نویس:‌ لاول گانز
محصول:2005، فاکس قرن بیست
لینک مربوط به: Robots


Madarackap / ماداگاسکار

الکس شیر، ‌مارتی گورخر، ملمن زرافه و گلوریای اسب‌آبی هر چهار تا در باغ‌وحشی در نیویورک زندگی می‌کنند. بجز مارتی، همه زندگی در باغ‌وحش را به طبیعت آزاد ترجیح می‌دهند. طی ماجراهایی که پیش می‌آید آنها سر از ماداگاسکار با طبیعی دست نخورده و وحشی سر در می‌آورند. در آنجا متوجه می‌شوند که هر کدامشان دارای نوعی رفتار و احساس منحصر به فرد خودشان هستند. اما با آگاهی از این وضع در خودشان تغییراتی می‌دهند تا بتوانند در کنار هم با دوستی زندگی‌ کنند.
کارگران‌های فیلم ، ‌اریک دارنل و تام مک گراس، صحنه‌های زیبایی را به وجود آورده‌اند که هر توریستی اگر زمانی به کشور ماداگاسکار برود انتظار دیدن چنین مناظری را در آنجا دارد. از نظر محتوایی، ‌فیلم در جاهایی می‌لنگد. واقعیت این است که دنیای وحش با دنیای متمدن فرق دارد. گورخر غذای شیر است و گریزی از این نیست. اما کارگردان فیلم با آوردن گوشت ماهی به این میان و آن را غذای آلکس کردن می‌خواهد وحدتی را میان آن چهار دوست به وجود آورد، انگار که ماهی جزء حیوانات نیست! اما فیلم مزیت‌های خودش را دارد. گرافیک قوی،‌ از خود بیگانگی حیوانات باغ‌وحش و گریز از آزادیشان، نسبت شکار و شکار چی و... از جذابیت‌های این فیلم هستند.
فیلم محصول شرکت دریم ورکز است . این فیلم تنها در آمریکا در شش هفته بیش از 170 میلیون فروخت.
لینک مربوط به: Madarackap

یکشنبه، مرداد ۱

معرفی فیلم‌های انیمیشن (قسمت اول)


Ant Z / مورچه‌ای به نام زی

داستان فیلم به این قرار است که، زی(Z) مورچه‌ایست که از وضع موجود(Status qua) راضی نیست؛ او ارزش‌ها و هنجارهای کلونی خودش را نمی‌پسندد و در آرزوی «اینسکتوپیا»ست. جایی که کارِ همیشگی نباشد و به اندازه‌ای که به جمع اهمیت می‌دهند به فرد نیز بها بدهند. به نظر من این فیلم انتقادی زیرکانه است نسبت به نظام‌های کمونیستی و کاپتالیستی. در ابتدای فیلم ما با کلونی‌ی مواجه می‌شویم که به نحوی منظم و دقتی وسواسی کار می‌کنند. هدف آنها از کار، استفاده از مزایای آن نیست بلکه آنها برای حفظ کلونی کار می‌کنند. کلونی‌ی که خودشان هم نمی‌دانند به چه دردشان می‌خورد و آخر سر هم می‌بینم که فرمانده‌ی نظامی کلونی از کارهای برده‌وار آنها در جهت نابودی خودشان استفاده می‌کند. اما در طرف دیگر قضیه اینسکتوپیا قرار دارد که نماد جامعه‌ی سرمایه‌داری است؛ جایی که زی(Z) آرزومند زندگی در آن است. اما وقتی به آنجا می‌رسیم می‌بینم که جایی بجز یک زباله‌دانی نیست که عده‌ای حشره‌ی انگل در آنجا زندگی می‌کنند؛ و بعد آخر فیلم که به نحوی تعادلی را در بین این دو تا به وجود می‌آورد.
از چهره های آشنای گویندگان فیلم، وودی آلن (Woody Alleen ) ، جنیفر لوپز(Jennifer Lopez)، و شارون استون (Sharon stone) هستند.
Ant Z کاری است از کمپانی Dream Works
لينك مربوط به Ant Z

The polar experess / قطار سریع‌السیر قطبی

داستان فیلم به این قرار است: کودکی که به وجود کریسمس و بابانوئل شک کرده نیمه شب متوجه می‌شود که قطاری جلوی خانه‌شان توقف کرده و از او می‌خواهد با آنها به قطب شمال پیش بابانوئل (سنتاكلاز) بروند. پسر بچه سوار می‌شود و طی ماجراهایی به سنتاکلاز می‌رسند. در آنجا ایمان از دست رفته‌اش را بار دیگر به دست می‌آورد و مورد توجه خاص بابانوئل قرار می‌گیرد. در پایان با همان قطار که دوستان خوبی هم در آن پیدا کرده به خانه بر می‌گردد.
قطار سریع‌السیر قطبی در باره‌ی ایمان و اعتقاد در قرن جدید است . قرنی که معنویات در آن به شدت در معرض اضمحلال قرار گرفته‌اند. پسر بچه‌ی فیلم سلوکی را طی می‌کند؛ در این پروسه او و دیگرانی که در قطار هستند هر کدام به دنبال پیدا کردن مسئله‌ای معنوی آمده‌اند که دغدغه‌ی فکری‌شان بوده است. و هم چنان کع در آخر فیلم می‌بینم هدیه معنوی بابانوئل به کاراکتر اصلی فیلم Belive است. اعتقاد و باور مضامینی هستند که در چند جای دیگر فیلم هم حضور دارند. مثلا در جایی که رئیس قطار به پسر بچه می‌گوید خیلی چیزها هستند که وجود دارند ولی دیده نمی‌شوند. باید آنها را باور کرد تا بتوان حس‌شان نمود.
در کل می‌توان گفت فیلم به دنبال ایمان و باور گمشده‌ی زندگی معاصر است. زندگی که به دلیل مشغولیات مادی و علم‌زدگی از آن هر چه بیشتر دور شده است.
کارگردان فیلم رابرت زمه‌کیس (Robert Zemeckis) و گویندگان آن: تام هنکس (Tom Hanks)[گویندگی به جای پنج شخصیت]، مایکل جتر (Michael Jeter)، کریس کاپولا (Christopher Coppola)، پیتر اسکولاری (Peter Scolari)، نونا گای (Nona Gaye)، استیون تایلور (Steven Tyler)، لزلی زمه‌کیس (Leslie Zemeckis)، داریل سابارا (Daryl Sabara) و جیمی بنت (Jimmy Bennett) هستند.
فیلم در 10 نوامبر سال 2004 توسط کمپانی برادران وارنر انتشار یافت و با فروش خوبی هم مواجه شد به طوری که تنها در گیشه‌ی آمریکای شمالی ۱۶۳ میلیون دلار فروش داشت.
لينك مربوط به The polar experess

The Incredibles / شگفت‌انگیزها

«شگفت‌انگیزها» داستان قهرمانان خارق‌العاده‌ای است که با کارهای قهرمانی خود به مردم کمک می‌کنند. این «سوپرمن»‌ها هر کدام با شگردهای مخصوص خود با دشمنان مبارزه می‌کنند. روزگار به خوشی می‌گذرد تا اینکه در طی حادثه‌ای مردم به قهرمانان اعتراض می‌کنند و از دولت می‌خواهند تا دیگر به آنها اجازه‌ی فعالیت ندهد. طرح جابه‌جایی قهرمانان شروع می‌شود و کم‌کم همه‌ آنها را فراموش می‌کنند. آقای شگفت‌انگیز در زمانی قبل از این با نپذیرفتن پسر بچه‌ای به شاگردی خود دشمن قدرتمندی درست کرده که حالا خود را سندروم می‌نامد. سندرم با درست کردن غول آهنی می‌خواهد به همه نشان بدهد که از قهرمانان بهتر عمل می‌کند اما به کمک خانواده‌ی آقای شگفت‌انگیز که هر کدام دارای کارهای عجیب هستند و به کمک بعضی دیگر از قهرمانان سندروم را شکست می‌دهند و باز مردم به سوی قهرمانان باز می‌گردند.
فیلم شگفت‌انگیزها داستان روانی دارد. با این که به نکات تلخی اشاره می‌کند اما جریان فیلم همچنان با شوخی و لودگی همراه است. این فیلم ارجاعی نیز دارد به حالت‌های نوستالژی مردم . آرزوی قهرمان‌بازی و دیدن سوپرمن‌ها،‌ آن هم در عصری که ماشین‌های غول‌آسا قدرت را در دست دارند و دیگر به کارهای قهرمانان احتیاجی نیست. اما فیلم می‌خواهد این تصویر از دنیای جدید را کم‌رنگ کند و نشان بدهد که باز «ابر‌مرد»ها هنوز زنده‌اند و این انسان است که حرف آخر را می‌زند.
The Incredibles محصول سال 2004 است که برنده‌ی جایزه‌ی اسکار بهترین فیلم انیمیشن نیز شد.
کارگردان آن براد بیرد(Brad Bird) است که سرپرستی گروه تصویر سازان (پیکسار) را در این فیلم به عهده دارد. گویندگان عبارت‌اند از: کریگ نلسون(باب پار)، هالی هانتز (هلن پار)، ‌ساموئل جکسون (فروزونه)، جیسون لی (سندروم)، سارا واول (ویولت)، اسپنسر فاکس (دش) و براد بیرد (ادنا).
تاریخ عرضه‌ی فیلم 5 می 2004 بوده است.
لينك مربوط به The Incredibles

Home on the Range / خانه‌ای در مزرعه

خانم «پرل» صاحب مزرعه‌ایست با حیوانات مختلف که جدیداً گاو ماده‌ای به اسم «مگی» به آنها اضافه شده است. خانم پرل به خاطر قروضی که به بار آورده تا سه روز دیگر باید مزرعه را بفروشد. سه گاو ماده یعنی کالووی، ‌گریس و مگی به راه می‌افتند تا «آلامدا اسلیم» و برادران بیلی را به کلانتر تحویل بدهند و 750 دلار جایزه را که دقیقاً برابر قرض خانم پرل است را به دست آوردند. این سه به اضافه‌ی «باک» اسب کلانتر که هوس قهرمان شدن دارد به راه می‌افتند. آلامدا اسلیم کلاه‌بردار معروف است که با خواندن آوازی عجیب گاوها را به سوی خود جذب می‌کند و در آن هنگام که گاوها به وسیله‌ی آواز او از خود بی‌خود شده‌اند آنها را می‌دزدد. اسلیم با پولی که از فروش گاوها به دست می‌آورد می‌خواهد تمام زمین‌ها را بخرد. یکی از این زمین‌ها مزرعه‌ی خانم پرل است. گاوها با متحد شدن خود و فکر و زیرکی‌شان می‌توانند اسلیم را دستگیر و تحویل بدهند.
خانه‌ای در مزرعه فیلمی آموزشی برای رده‌ی سن‌های پایین است. متحد شدن،‌ فداکاری،‌ عشق، دوری از غرور و خودخواهی و شجاعت از درون مایه‌های این فیلم است.
تهیه کنندگی این اثر از کمپانی والت دیزنی است.
Written& Directed By Will Finn and John Sanforo
Music By Alan Menken
Editor H. Lee Peterson
Art Airector David Cutler
لينك مربوط به The Incredibles

دوشنبه، تیر ۱۲

دموکراسی / Democracy

اصطلاح دموکراسی از واژه‌ی یونانی دموکراسیا به معنای «حاکمیت مردم» آمده است که خود، از دو واژه‌ی دمو یا دموس (عامه‌ی مردم) و کراسیا یا کراتوس و کراسی به مفهوم: قدرت، حکومت و اداره‌ی امور، مشتق شده است.
دموکراسی در لغت یعنی حکومتی که در آن مردم اظهار نظر، وجود و اعمال قدرت نمایند. ظاهرا بر «حکومت مردم بر مردم» و نیز «حکومت مردم بر مردم،‌ توسط مردم و برای مردم» اطلاق گردیده است.
در دموکراسی جنبه‌ی اعتقاد به ارزش، ‌احترام به شرف مردمی و توجه به نقش شایستگی و قابلیت انسان، ‌به عنوان موجودی که برای خود هدفی دارد، ‌پایگاهی ویژه می‌یابد.
افلاطون فیلسوف معروف یونان باستان برای تقسیمات حکومت مراحلی قائل بود:
1- حکومت سلطنت اشرافی( سلطنت فردی ممتاز، حکیمی والا و یگانه)
2- حکومت اشرافی چند تن شریف(اریستکراسی)[Aristocracy]
3- تیموکراسی(Timocracy)
4- الیگارشی(Oligarchy)[حکومت پولداران و توانمندان بی‌اعتنا به قانون]
5- دموکراسی(Democracy)
6- استبداد(Despotism): واپسین، کشنده‌ترین و نارواترین حکومت‌هاست. جامعه را به بیماری‌های سخت مبتلا می‌سازد و بزرگترین امور را به دست نادانترین‌ها گرفتار می‌کند.
افلاطون معتقد بود: دموکراسی، ‌قیام مردم علیه ظلم سرمایه‌داران، ‌توانمندان، صاحبان زر و سیم و حکام خودسر و متنفذ است.
می‌دانیم تجلی دموکراسی و تفکر مربوط به آن در قرن هیجدهم میلادی از طریق خواست‌ها و تقاضاهای طبقه‌ی متوسط شوریده و عصیانگر، بر ضد اعمال نفوذ و قدرت اشراف صاحب زمین و فئودال‌های قدرت‌طلب و با نفوذ و اسقف‌های کلیسای کاتولیک صورت گرفته بود. جفرسن یکی از بنیانگذاران حزب دموکرات و رئیس جمهور ایالات متحده‌ی امریکا،‌ در فاصله‌ی سال‌های 1801 تا 1809 میلادی عقیده داشت: دموکراسی واقعی آن است که حق اظهار نظر را حتا به اقلیت‌ها بدهد. سلب این حق، برای اکثریت، لگام گسیختگی به بار می‌آورد و به خودخواهی ایشان می‌افزاید و احتمالا لغزش و خطا را فزونی می‌دهد. آبراهام لینکن ریاست جمهور ایالات متحده‌‌ی امریکا دموکراسی را حکومت مردم، ‌توسط مردم و برای مردم تعریف کرد. او بردگی و هر نوع استثمار را مغایر روح دموکراسی و معارض با ذات انسان دانست.
برتراند راسل،‌ریاضی‌دان، ‌فلیلسوف و جامعه‌شناس انگلیسی راجع به دموکراسی اظهار نموده: دموکراسی یا حکومت بر مردم، ‌نظام سیاسی است که در آن، ‌اداره‌ی امور عمومی به دست خود مردم است. به نظر او، ‌در دموکراسی: آزادی فکر،‌آزادی بیان و آزادی نطق برقرار است و مردم در امور و مصالح جامعه‌ی خود نقش‌آفرین می‌شوند و در بکارگیری حق حاکمیت خود پیروز. در حکومت مردم بر مردم آزادی احزاب،‌ جمعیت‌ها، ‌عقاید،‌افکار،‌مطبوعات،آزادی بیان و نطق برای همگان تضمین می‌‌گردد. حکومت حق ندارد کسی را بدون مجوز قانونی تعقیب و بازداشت کند یا سلب آزادی از او بنماید.
همه‌ی اعضای جامعه در برابر قانون برابرند و از حق معیشت و گذران مطلوب برخوردار. این ملت است که حق معیشت تعیین سرنوشت سیاسی، ‌اقتصادی، ‌فرهنگی و...خود را دارد و بنا بر مقتضیات،‌آزادانه به وضع قانون می‌پردازد و برای این شرایطی لازم است که مهمترین آنها رشد سیاسی، ‌علمی و فکری اعضای کشور است.
موریس دوورژه،‌استاد دانشگاه پاریس، ‌ضمن تجزیه و تحلیل عوامل و عناصر دموکراسی اظهار می‌دارد: ‌در دموکراسی زمامداران، ‌فرمانروایان و قانونگذاران، ‌از طریق آراء آزاد مردم انتخاب می‌گردند. گزینش آزاد و به دور از هرگونه اعمال نفوذ، ‌موهبتی بزرگ برای جامعه است. با این شرط که نظارت دقیق به عمل آید تا مقتضیات دموکراسی تحقق یابد و راه‌های رسیدن به آن هموار گردد. این مقتضیات و راه‌های رسیدن به آن عبارتند از:‌آزادی مطبوعات،‌آزادی احزاب، آزادی اجتماعات،‌آزادی آراء،‌عقاید و مذاهب... دوورژه عقیده دارد: تحقق دموکراسی سیاسی مبتنی بر دموکراسی سیاسی است. در دموکراسی اجتماعی نخست باید، ‌مساوات را میان مردم تعمیم داد و بعد از آزادی بهره‌مند‌شان کرد. یعنی هرگونه انقیاد اقتصادی و استثمار و بهره‌کشی فرد از فرد، ‌فرد از گروه و... یا بعضی از بعضی دیگر، از میان برود و تامین اجتماعی توسعه یابد و مردم نسبت به آینده‌ی زندگی خود و فرزندان‌شان بیمناک نباشند و به دور از تشویش و نگرانی و بر کنار از سرمایه‌داری توسعه‌طلب، به کمک تعاونی‌های مختلف و سازمان‌های ملی، ‌امورخود را اداره نمایند. او دموکراسی سیاسی و دموکراسی اجتماعی را مکمل هم دانست. حتا دموکراسی اجتماعی را زیربنای دموکراسی سیاسی معرفی کرد و می‌افزاید: نخست باید دموکراسی اجتماعی را عمومیت داد و به‌ ویژه از نابرابری‌های فاحش اقتصاد کاست و سپس به دموکراسی سیاسی پرداخت و آن را باور نمود. در این گذر، ‌هر چند مدت هم که لازم باشد باید انتظار کشید.
بر عقاید دوورژه، ‌رژیم‌های استبدادی، ‌هواخواهان عقاید دگماتیک،‌ اصحاب فاشیسم و بعضی پیروان کمونیسم، انتقاداتی وارد ساخته‌اند و برای آن دلایلی آورده‌اند.
عده‌ای معتقدند: ‌در یک نظام دموکراتیک، ‌قدرت،‌ مامور و مسئول برقراری توازن و تعادل میان اختلاف و اتفاق آراء و عقاید است و نباید از آن سر باز زد. از نظر پیروان مکتب حقوق اساسی، ‌دموکراسی قادر است: حد و مرز حقوق اعضای جامعه را بنمایاند و بر اعمال قدرت حکومت، نظارت کند. طالبان تحقق تکثر قدرت نیز بر لزوم وجود گروه‌های اجتماعی متعدد و پراکنده، ‌به منظور کنترل بر حکومت تاکید کرده‌اند.
بعضی معتقدند که دموکراسی پدیده‌ای نو است که از سنجش‌های تاریخی ادیان گرفته شده است و در آن، ‌انجام وظیفه(یهود)، رعایت نظم(کنفسیوس)، بردباری و پایداری در برابر مشقات(بودا)، محبت(مسیحیت) و برابری و مؤاخات(اسلام) القا شده است.
بی‌شک، ‌پایین بودن درجه‌ی علم و دانشوری سیاسی، ‌فقدان اندیشه‌ی پویا و محققانه،‌آسیب‌پذیری دموکراسی را فزونی می‌دهد و آن را به بیراهه‌های کور می‌کشاند. تا آنجا که از دموکراسی پوسته‌ای تهی و صورتی بی‌محتوا، ‌بر جای می‌ماندکه هیچگونه کارایی و کارآمدی نخواهد داشت.
[محمد آراسته‌خو/ گاهنامه‌ی عصر سکوت، اردیبهشت 81]