جمعه، مرداد ۲۸

واکنش مقدم بر نقد

نسبت به "واكنش مقدم بر نقد" نويسندگان و منتقدان مختلف موضع های متفاوتی را اخذ كرده اند.دسته‌ای آن را جزء لازم و ضروری درك هر اثر ادبی مي‌دانند و دسته‌ای ديگر وجود آن را نه فقط غير لازم بلكه مضر دانسته‌اند.
دسته‌ی اول بر اين اعتقادند كه نبايد اثر ادبی را نقد و جرح كرد بلكه بايد گذاشت تا خواننده با واكنش پیش از نقد و با عقل سلیم خود از اثر ادبی لذت ببرد و بدون هیچ پیش ذهنیتی راجع به آن قضاوت کند.سوزان سونتاگ در مقاله‌ای با عنوان "‌در رد بر تفسیر"‌آشکارا بر اغلب انواع نقد که معتقد بود عملا جای اثر ادبی را غصب کرده‌اند می‌تازد.همچنین لسلی فیدلر نیز در مقاله ای به دفاع از "جذبه" به عنوان واکنشی نسبت به ادبیات پرداخته است .
دسته‌ی دوم بر خلاف دسته‌ی اول معتقدند که تنها با نقد دقیق و ریزبین است که می‌توان یک اثر را سنجید و خام و پختگی آن را تشخیص داد و این کار محتاج به تخصص در زمینه‌ی نقد است.به نظر اینها خواننده‌ی معمولی فاقد این تخصص است و واکنش او نسبت به اثر ادبی فاقد اعتبار است .
اما آنچه که من می‌خواهم در این نوشته به آن اشاره کنم صورت سومی است که ویلفرد گرین و همکارانش در کتاب "‌مبانی نقد ادبی"‌به آن پرداخته‌اند.آنها می‌خواهند نشان دهند که واکنش مقدم بر نقد نه فقط مطلوب که در واقع برای التذاذ و درک کامل ادبیات الزامی است.اما آنها اشاره می‌کنند که این کارشان به این معنا نیست که بگویند تحلیل یا تخصص موجب بی مقدار کردن حساسیت زیبایی شناسانه می‌شود و همچنین پاسخ مقدم بر نقد نیز بی ارزش نیست.حواس ما گاه ممکن است ما را به بیراهه بکشاند،‌و به همین دلیل هم به تحلیل ادبیات نیاز است،‌یعنی باید هم آن را بررسی کرد و هم به قصد التذاذ ناب خواند .
به اعتقاد آنها دانش،حتی از نوع تخصصی آن،‌به خودی خود و فی‌النفسه مانع لذت بردن از ادبیات نیست.برعکس،‌چنین دانشی و کاربرد هوشمندانه‌ی تفسیری متعدد می‌تواند لذتی را که "خواننده ی معمولی"‌قاعدتا از یک قطعه‌ی ادبی می‌برد دوچندان کند .
گرین در کتابش مثالی را می‌آورد که در درک گفته‌هایشان سودمند است.فردی را تصور کنید که برای دیدن فوتبال در استادیومی حضور دارد.اومشغول تماشای مسابقه‌ای پر هیجان بین تیم محبوبش با تیم رقیب است‌.این فرد وجدی را تجربه می کند که بسیاری از آن بی‌نصیب‌اند،‌هر چند دانش فنی او از فوتبال احتمالا اندک است، ولی وقتی تیم او در موقعیت گل زدن قرا رمی‌گیرد هیجانی به او دست می‌دهد که ناخوداگاه به هوا می‌پرد و یا کف می‌زند.در ردیف پشت سر او تماشاچی دیگری هست که به اندازه‌ی او علاقه‌مند به بازی است و حتی به همان اندازه به هیجان آمده است.اما او فردی ست که در دبیرستان فوتبال بازی کرده و همیشه مسابقات فوتبال را از تلویزیون پی‌گیری کرده است و حتی در درک نکات پیچیده‌ی جدول بازی‌ها هم مهارت پیدا کرده است.در سطح تجربه‌ی حسی او دچار همان تاثراتی می‌شود که دانشجوی اول.اما به دلیل دانش خاصی که دارد،‌رخدادی را که به وقوع می‌پیوندد درک می‌کند‌.متوجه آرایش بازیکنان،‌جابه‌جایی‌ها،‌تاکتیک‌های مختلف و دفاعی یا تهاجمی بودن بازی هست.با اینهمه دانش او هیچ خدشه‌ای بر لذتش وارد نمی‌کند،واکنش غیر حرفه‌ای و "مقدم بر نقد"‌او را خنثی نمی کند و ممکن است آن را تشدید هم بکند.این دوستدار مطلع تر در زمانی نمی گوید"‌حالا دارم احساس می‌کنم"‌و در زمان دیگر " حالا دارم می‌دانم "‌.در این سطح دانستن تقریبا همان قدر غریزی است که احساس کردن .
گرین مقتقد است که خواننده‌ی معمولی با واکنش پیش از نقد می تواند آن هفت جزء یک اثر ادبی را به راحتی درک کند هر چند آگاهی از نقد ادبی او را در درک آن بیشتر کمک می‌کند.در اینجا به اختصار به این موارد میپردازم :‌
زمینه (Setting):‌زمینه ترکیبی از موقعیت محلی و روندهای تاریخی است،به این معنی که زمینه‌ای که موضوع داستان در آن رخ خواهد داد را به خواننده انتقال می‌دهد. مثلا در "‌گودمن بران جوان "‌(1)بافت گوتیک جنگل نیوانگلند و در هملت قلعه ی تاریک و ترسناک .
طرح (Plot):در طرح ما شاهد کشمکش و مبارزه‌ی بین نیروها هستیم که این خود دربرگیرنده‌ی شخصیت‌های موافق و مخالف است(هملت دربرابر عمویش).طرح داستان تقریبا متن اصلی در هر اثر ادبی است .
شخصیت (Character):‌بازیگرانی که نمود خیر و شر هستند.عده‌ای با هوش،زیرک و عده‌ای خنگ و ابله.داستان توسط شخصیت‌ها جلو می‌رود .
ساختار (Structure):‌ساختار طرح به معنی"مرتبط بودن" کنش‌ها،‌انباشت تدریجی احساس تعلیق از موقعیتی که پر از امکانات بالقوه است به اوج و به کنش فرود آینده(مثل ارتقای مقام مکبث به سلطنت اسکاتلند با توسل به وسایل پلید و خونین و برحق بودن شاعرانه ی شکست و مرگ او به دست کسی که قربانی تعدی مکبث شده بود)‌.
سبک (Style):‌منظور سبک کلام در یک اثر ادبی است.نثر موجز و کمتر از واقع گویی همینگوی،‌زبان بسیار تلمیحی و فشرده‌ی شاعران مدرنی چون الیوت و ییتسو ...
فضا (Atmosphere):‌فضا حالت و حال و هوای حاکم بر موقعیت است.در اثر ادبی عواملی چون مکان‌های خوفناک و هوای طوفانی در "فرانکشتاین"‌(2)،‌وحشت آفرینی جوخه های سبز در"‌نشان سرخ دلیری"‌(3)و بی تفاوتی و بی حالی شخصیت‌ها در "‌خورشید که غروب می کرد "(4).
درونمایه (Theme): یعنی اندیشه‌ی اغلب غنی و متنوع نهفته در پس کنش.در اثر ادبی،‌درونمایه ممکن است مثل پیام کلبه‌ی عمو تام واضح باشد"‌بردگی ظالمانه است و از نظر اخلاقی موهن و باید لغو شود"‌و یا نکته‌ی تلویحی در رابین هود باشد"‌برخی از اغنیا مستحق‌اند که مال‌شان را بگیرند،‌و برخی از فقرا نیازمندند که چیزی به آنها داده شود.چون درونمایه جنبه‌ای پیچیده از ادبیات است،‌جنبه‌ای که تشخیص آن مستلزم تفکر ارادی است،‌پس بعید است آن واکنش مقدم بر نقد را که ویژگی‌های ملموس‌تر بر می‌انگیزد،در خواننده بر انگیزد.البته مقصود این نیست که نمی شود آن را احساس کرد .
خلاصه آنکه،‌وارسی دقیق و دانش فنی هر قدر هم که به تحلیل ادبی کمک کند،‌اما هیچ چیزی نمی تواند جانشین واکنش شخصی و احساسی اولیه در برابر اجزای اصلی ادبیات ـ زمینه،‌طرح،شخصیت،ساختار،سبک،فصا،و درونمایه ـ شود.خواننده ای که می تواند بدون این واکنش ادامه دهد،‌لذت خودانگیخته‌ای را از دست می‌دهد که از دیدن یک شیء هنری به صورت یک کل ‌یعنی به صورت جمع شگفت انگیز هزاران جزء،‌حاصل می شود .

1) نوشته ی ناتانیل هاوثورن ـ ترجمه ی احمد گلشیری
2) Frankensteinنوشته ی مری شلی Mary Shelley
3) The Red Badge of Courageنوشته ی استفان کرین Stephen Crane
4) That Evening Sunنوشته ی ویلیام فاکنر Willaim Faulkner

9 پيام:

 

Anonymous ناشناس نوشته:

سلام
مبارکه
امیدوارم همچنان بنویسی

۱:۳۰ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس نوشته:

من از خبرچین رسیدم به این مطلب خوب شما. تصور کردم که برای کتاب صدسال تنهایی نقد نوشتید. آن هم از نوع سوم!

۱۱:۰۰ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس نوشته:

سلام
حال شما خوبه؟
با تبادل لینک موافقین؟

۴:۱۸ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس نوشته:

درود .

ممنونم که فراموشم نکردید . خوشحالم که باز می بینمت .

در باره متن نظری ندارم فعلا .

۱۲:۵۹ بعدازظهر  
Blogger عامه‌پسند نوشته:

فکر کنم خلی بهم حال دادی !!!

۴:۱۳ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس نوشته:

دوست گرامی آیا می توانید مرا در ساختن سایتی در بلاگر یاری کنید. عمده مشکل من این است که این بلاگر متن وقالب فارسی را نمی پذیردو

۴:۵۰ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس نوشته:

سلام مبارکه

۴:۵۴ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس نوشته:

سلام نمیگم خسته نباشی چون نوشته ها از خودتون نیست شما منعکس کننده افکار دیگرانی شدین که من همه شونو نه میشناسم و نه اصولا از حرفهاشون سر درمیآرم میدونید خیلی زیباتره که خودت بنویسی نمیدونم یه جورائی به این کلمات که مفهوم جمله ها رو گنگ میکنه به عینک و ریش پرفسوری پوشیدن جلیقه ..کشیدن پیپ و ژستهای آنچنانی آلرژی پیدا کردم خوبه آدم ساده و روان باشه و صحبتهاش برا دیگران مفهوم این بحثهای روشنفکری برام هیچ جذابیتی نداره چون دوست دارم اونقدر یاد بگیرم که همه اینها رو بتونم به زبان ساده برای همه بگم...میدونی چرا بعضی ها خود را خاص میدانند؟؟
کامنتهارو بخون فقط سلام و احوالپرسی!!!!!!!!!!!!!!!!!مخاطبین تو اینها هستن؟؟نمیدونم یا شایدم بهتره سکوت کنم که اصولا سکوت رو نمیپذیرم دوست دارم ملموس باشه خیلی چیزها گرچه...بگذریم
آدرس جدیدت رو منزل به منزل گشتم تا پیدا کردم شرمنده دستهام خالیه و کوله بارمم چیزی توش نیست که باب میل یه روشنفکر باشه
((آفتاب((

۶:۳۲ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس نوشته:

در جواب "آفتاب " باید بگم که نوشته هایی که در این وب لاگ خواهید خواند همگی از نوشته های خودم است و اگر در جایی از کسی استفاده کرده باشم حتما به آن ارجاع می دهم (‌همین نوشته که به گرین و اگر توجه کررده باشید پست تئوری در شطرنج و جامعه شناسی )
نمی دانم چرا شما بر ضد روشنفکری موضع می گیرید نمی خواهم بگویم شما تاریک فکرید ولی معمولا تاریک فکر ها در مقابل روشن فکر ها موضع می گیرند .
در ضمن این وبلاگ وبلاگی تخصصی است و به زبان تخصصی حرف می زند . من برای شما نمی نویسم من دنبال مخاطب خاص هستم
اگر به وبلاگ دیگرم هم سر زده بودید (جامعه شناس (
می دیدید که در آنجا هم وضه به این منوال است .
بهر حال از انتقاد شما ممنونم هر چند نمی پذیرم .
کاشکی شما هم اصل مطلب دلتان را می گفتید .
دوست من تا بعد

۸:۳۶ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

<<< برگرد به صفحه‌ی اصلی