SLOWNESS _ MILAN KUNDERA
رمان آهستگی از میلان کوندرا
این متن را به مناسبت دومین بار خواندن کتاب آهستگی نوشتم تا شاید با آوردن قسمتهایی از
کتاب و مختصری دربارهی زندگی کوندرا خوانندگان صد سال تنهایی را ترغیب به خواندن آن کنم.آوردن قسمتهایی از رمان کوندرا براستی مشکل است.چونکه بسیاری از مطالب درج شده در آن تنها در متن معنا میدهد.کوندرا خود میگوید:
"هیچ یک از اظهارات یافت شده در یک رمان را نباید به معنای خودش گرفت،هر یک از آنها در همسایگی پیچیده و تناقضآلود با دیگر رخدادها قرار دارد.تنها خواندنی آهسته،دوباره و چندباره میتواند تمامی ارتباطهای طعنهآمیز یک رمان را پدیدار سازد،ارتباطهایی که بدون آنها رمان درک نشده میماند.(وصایای تحریف شده.ص165)
اما با وجود این توانستم چند مطلبی را که شمول عامتری داشت و بیرون آوردن آنها از رمان آسیبی بهشان نمیرساند را دستچین کنم.
مختصری دربارهی رمان،میلان کوندرا و آثار ترجمه شده به فارسی
آهستگی یکی دیگر از آثار میلان کوندرا نویسندهی«چکوسلواکى»از اقمار«اتحاد جماهیر شوروی سابق»است.اولین اثری است که به فرانسه نوشته شده،در هر حال نخستین تجربهی نگارش او به زبانی جز زبان مادری است و برای کسانی که کوندرا را یک سیاسینویس و آثارش را رمانهایی سیاسی تلقی میکنند ـ هرچند که کوندرا همیشه اصرار داشته است که او یک رماننویس است،نه یک نویسندهیسیاسی یا مخالف ـآهستگی کاری کاملا متفاوت و به اعتراف خود کوندرا یک رمان ـشوخی است.هر چند آنچه که به نام شوخی از کوندرا میشناسیم اثری بسیار جدی و از جملهی تلخترین آثار اوست.
آهستگی در دورانی نوشته شده که از«اتحاد جماهیر شوروی»دیگر نشانی نیست،از «چکوسلواکی»نیز هم.شاید گرایش کوندرا در این اثر به لودگی،حاصل بر باد رفتن تمامی آن چیزهایی است که او به آنها عشق میورزید:فرهنگ و تاریخ،گذشتهها،امید و بازگشت به سرزمین مادری؛همهی چیز های غیر ممکن.
آهستگی پوزخند او به زندگیست.
چاپ ترجمهی این کتاب به فارسی تا چند سال ممنوع بود.دلیل ممنوعیت آن را غیر اخلاقی بودن بعضی از عبارات کتاب بیان کرده بودند.
میلان کوندرا متولد 1 آوریل 1929 ـ چک
کوندرا در چکسلواکی بهدنیا آمده اما از سال ۱۹۷۵ در فرانسه زندگی میکند و از سال ۱۹۸۱ یک شهروند فرانسوی شده است.میلان کوندرا به همراه دیگر هنرمندان و نویسندگان چکسلواکی،در بهار پراگ ِ ۱۹۶۸،دورهی کوتاه خوشبینی اصلاحطلبانه که نهایتا توسط نیروهای طرفدار اتحاد شوروی از بین رفت،شرکت داشت.بهخاطر انتقادی که کوندرا به اتحاد شوروی و تهاجم آنها به کشورش داشت،ناماش در لیست سیاه قرار گرفته و مدت کوتاهی پس از تسخیر شدن کشورش،کارهایش ممنوع شده بودند.در طول مدت این ممنوعیت،کوندرا خرج خودش را با نوشتن طالعبینیهای بیسروته که تماما از تخیل خودش بودند،درمیآورد.این طالعبینیها که البته با نام میلان کوندرا چاپ نمیشدند، پس از مدتی بسیار محبوب شدند.
آثار ترجمه شده به فارسی
ـ هنر رمان
ـ شوخی ـ ترجمهی فروغ پوریاوری ـ انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
ـ عشقهای خندهدار ـ ترجمهی فروغ پوریاوری ـ اانتشارات روشنگران و مطالعات زنان
ـ دون ژوان ـ ترجمهی آیسل برزگر ـ نشر سروینه
ـ زندگی جای دیگریست
ـ مهمانی خداحافظی ـ ترجمهی فروغ پوریاوری ـ انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
ـ کلاه کلمنتیس ـ ترجمهی احمد میرعلائی ـ نشر باغ نو
ـ کتاب خنده و فراموشی ـ ترجمهی فروغ پوریاوری ـ انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
ـ بار هستی ـ ترجمهی پرویز همایون پور ـ نشر گفتار
ـ ژاک و اربابش ـ ترجمهی فروغ پوریاوری ـ انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
ـ جاودانگی ـ ترجمهی حشمتالله کامرانی ـ نشر تنویر
ـ آهستگی
ـ وصایای تحریف شده
ـ هویت ـ ترجمهی دکتر پرویز همایونپور ـ نشر قطره
ـ جهالت ـ ترجمهی آرش حجازی ـ نشر کاروان
گزیدههایی از رمان آهستگی میلان کوندرا
* سرعت،تجسم لذتی است که انقلاب تکنولوژی به انسان عطا کرده است (ص14)
* میان آهستگی و حافظه رابطهای وجود دارد؛رابطهای پنهانی که میان سرعت و فراموشی نیز برقرار است.به این موقعیت کاملا پیش پا افتاده توجه کنید:مردی در خیابان قدم میزند،در لحظهای خاص میکوشد چیزی را به یاد آورد،اما یادآوری و حافظه از او میگریزد.ناخوآگاه سرعتش را کم میکند و قدمهایش آهستهتر میشوند.در همین فاصله شخصی که قصد فراموش کردن اتفاق ناگواری را دارد،ناخواسته به سرعت گامهایش میافزاید و تندتر قدم برمیدارد،گویی در تلاش است تا خود را از آنچه که هنوز در این لحظه بسیار به وی نزدیک است،دور سازد.این تجربه در ریاضیات وجودی در قالب دو معادلهی ابتدایی شکل میگیرد:میزان آهستگی در تناسب مستقیم است با شدت حافظه،میزان سرعت در تناسب است با شدت فراموشی.(صص46-47)
* جزء انسانهای خاص و برگزیده بودن،باوری مذهبی است.بدین معنا که شخص،نه بر اساس شایستگی و لیاقت بلکه بر مبنای قضاوتی ماورای طبیعی و مشیت آزاد و حتی بولهوسانهی الهی،برای انجام وظیفهای فوق العاده و استثنایی انتخاب شده است.. یکایک ما از حقارت و پستی زندگی فوق العاده مبتذل و پیش پا افتادهی خود رنج میبریم (یک نفر بیشتر،یک نفر کمتر)و آرزو میکنیم تا بتوانیم از این رنج و ابتذال گریخته و به درجهی رفیعتری صعود کنیم.همهی ما دچار این توهم هستیم(یکی کمتر و یکی بیشتر) که مستحق آن درجهی رفیعتر میباشیم و میپنداریم که این مقام برایمان مقدر شده است و ما از پیش برای دستیابی به آن انتخاب شدهایم.برای مثال،احساس برگزیده بودن در تمام روابط عاشقانه مشهود است.عشق بنا به تعاریف،موهبتی غیر استحقاقی است،دوست داشته شدن بدون برخورداری از شایستگی و لیاقت آن،همانا گواه عشق واقعی است.اگر زنی به من بگوید:تو را دوست دارم چرا که با هوش هستی،آراسته و نجیب هستی،دوستت دارم چون برایم هدیه میخری و دنبال زنان دیگر راه نمیافتی و البته به این خاطر که ظرفها را میشویی،خب من مایوس خواهم شد.چنین عشقی بیشتر تجارتی خودمحورانه به نظر میرسد.چقدر خوشایندتر است بشنویم:من دیوانهوار عاشقت هستم با وجود اینکه نه باهوشی و نه نجیب و آراسته،دوستت دارم با وجود اینکه درغگو،خودپرست و حرامزاده ای. (صص55-56)
* برای یک مرد هیچ تسکینی آرامشبخشتر از اندوه زنی نیست که به خاطر او غصه میخورد (ص88)
* هنگامی که همه چیز به سرعت اتفاق میافتد،هیچ کس نمیتواند از هیچ چیز _ مطلقا هیچ چیز _ مطمئن باشد؛حتی از خودش. (ص131)
دغدغهی عصر ما میل به فراموشی است و برای ارضای همین میل است که در چنگال عفریت سرعت گرفتار آمده است،سرعت را انتخاب کرده است تا نشان دهد که دیگر نمیخواهد به یاد آورده شود،نشان دهد که از دست خودش خسته است،از خود ملول است و میخواهد شعلهی کوچک و لرزان حافظه را خاموش کند.(ص131)
متن کامل رمان آهستگی و توضیحات مفصلتری دربارهی آن رااینجا ببینید
این متن را به مناسبت دومین بار خواندن کتاب آهستگی نوشتم تا شاید با آوردن قسمتهایی از
کتاب و مختصری دربارهی زندگی کوندرا خوانندگان صد سال تنهایی را ترغیب به خواندن آن کنم.آوردن قسمتهایی از رمان کوندرا براستی مشکل است.چونکه بسیاری از مطالب درج شده در آن تنها در متن معنا میدهد.کوندرا خود میگوید:
"هیچ یک از اظهارات یافت شده در یک رمان را نباید به معنای خودش گرفت،هر یک از آنها در همسایگی پیچیده و تناقضآلود با دیگر رخدادها قرار دارد.تنها خواندنی آهسته،دوباره و چندباره میتواند تمامی ارتباطهای طعنهآمیز یک رمان را پدیدار سازد،ارتباطهایی که بدون آنها رمان درک نشده میماند.(وصایای تحریف شده.ص165)
اما با وجود این توانستم چند مطلبی را که شمول عامتری داشت و بیرون آوردن آنها از رمان آسیبی بهشان نمیرساند را دستچین کنم.
مختصری دربارهی رمان،میلان کوندرا و آثار ترجمه شده به فارسی
آهستگی یکی دیگر از آثار میلان کوندرا نویسندهی«چکوسلواکى»از اقمار«اتحاد جماهیر شوروی سابق»است.اولین اثری است که به فرانسه نوشته شده،در هر حال نخستین تجربهی نگارش او به زبانی جز زبان مادری است و برای کسانی که کوندرا را یک سیاسینویس و آثارش را رمانهایی سیاسی تلقی میکنند ـ هرچند که کوندرا همیشه اصرار داشته است که او یک رماننویس است،نه یک نویسندهیسیاسی یا مخالف ـآهستگی کاری کاملا متفاوت و به اعتراف خود کوندرا یک رمان ـشوخی است.هر چند آنچه که به نام شوخی از کوندرا میشناسیم اثری بسیار جدی و از جملهی تلخترین آثار اوست.
آهستگی در دورانی نوشته شده که از«اتحاد جماهیر شوروی»دیگر نشانی نیست،از «چکوسلواکی»نیز هم.شاید گرایش کوندرا در این اثر به لودگی،حاصل بر باد رفتن تمامی آن چیزهایی است که او به آنها عشق میورزید:فرهنگ و تاریخ،گذشتهها،امید و بازگشت به سرزمین مادری؛همهی چیز های غیر ممکن.
آهستگی پوزخند او به زندگیست.
چاپ ترجمهی این کتاب به فارسی تا چند سال ممنوع بود.دلیل ممنوعیت آن را غیر اخلاقی بودن بعضی از عبارات کتاب بیان کرده بودند.
میلان کوندرا متولد 1 آوریل 1929 ـ چک
کوندرا در چکسلواکی بهدنیا آمده اما از سال ۱۹۷۵ در فرانسه زندگی میکند و از سال ۱۹۸۱ یک شهروند فرانسوی شده است.میلان کوندرا به همراه دیگر هنرمندان و نویسندگان چکسلواکی،در بهار پراگ ِ ۱۹۶۸،دورهی کوتاه خوشبینی اصلاحطلبانه که نهایتا توسط نیروهای طرفدار اتحاد شوروی از بین رفت،شرکت داشت.بهخاطر انتقادی که کوندرا به اتحاد شوروی و تهاجم آنها به کشورش داشت،ناماش در لیست سیاه قرار گرفته و مدت کوتاهی پس از تسخیر شدن کشورش،کارهایش ممنوع شده بودند.در طول مدت این ممنوعیت،کوندرا خرج خودش را با نوشتن طالعبینیهای بیسروته که تماما از تخیل خودش بودند،درمیآورد.این طالعبینیها که البته با نام میلان کوندرا چاپ نمیشدند، پس از مدتی بسیار محبوب شدند.
آثار ترجمه شده به فارسی
ـ هنر رمان
ـ شوخی ـ ترجمهی فروغ پوریاوری ـ انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
ـ عشقهای خندهدار ـ ترجمهی فروغ پوریاوری ـ اانتشارات روشنگران و مطالعات زنان
ـ دون ژوان ـ ترجمهی آیسل برزگر ـ نشر سروینه
ـ زندگی جای دیگریست
ـ مهمانی خداحافظی ـ ترجمهی فروغ پوریاوری ـ انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
ـ کلاه کلمنتیس ـ ترجمهی احمد میرعلائی ـ نشر باغ نو
ـ کتاب خنده و فراموشی ـ ترجمهی فروغ پوریاوری ـ انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
ـ بار هستی ـ ترجمهی پرویز همایون پور ـ نشر گفتار
ـ ژاک و اربابش ـ ترجمهی فروغ پوریاوری ـ انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
ـ جاودانگی ـ ترجمهی حشمتالله کامرانی ـ نشر تنویر
ـ آهستگی
ـ وصایای تحریف شده
ـ هویت ـ ترجمهی دکتر پرویز همایونپور ـ نشر قطره
ـ جهالت ـ ترجمهی آرش حجازی ـ نشر کاروان
گزیدههایی از رمان آهستگی میلان کوندرا
* سرعت،تجسم لذتی است که انقلاب تکنولوژی به انسان عطا کرده است (ص14)
* میان آهستگی و حافظه رابطهای وجود دارد؛رابطهای پنهانی که میان سرعت و فراموشی نیز برقرار است.به این موقعیت کاملا پیش پا افتاده توجه کنید:مردی در خیابان قدم میزند،در لحظهای خاص میکوشد چیزی را به یاد آورد،اما یادآوری و حافظه از او میگریزد.ناخوآگاه سرعتش را کم میکند و قدمهایش آهستهتر میشوند.در همین فاصله شخصی که قصد فراموش کردن اتفاق ناگواری را دارد،ناخواسته به سرعت گامهایش میافزاید و تندتر قدم برمیدارد،گویی در تلاش است تا خود را از آنچه که هنوز در این لحظه بسیار به وی نزدیک است،دور سازد.این تجربه در ریاضیات وجودی در قالب دو معادلهی ابتدایی شکل میگیرد:میزان آهستگی در تناسب مستقیم است با شدت حافظه،میزان سرعت در تناسب است با شدت فراموشی.(صص46-47)
* جزء انسانهای خاص و برگزیده بودن،باوری مذهبی است.بدین معنا که شخص،نه بر اساس شایستگی و لیاقت بلکه بر مبنای قضاوتی ماورای طبیعی و مشیت آزاد و حتی بولهوسانهی الهی،برای انجام وظیفهای فوق العاده و استثنایی انتخاب شده است.. یکایک ما از حقارت و پستی زندگی فوق العاده مبتذل و پیش پا افتادهی خود رنج میبریم (یک نفر بیشتر،یک نفر کمتر)و آرزو میکنیم تا بتوانیم از این رنج و ابتذال گریخته و به درجهی رفیعتری صعود کنیم.همهی ما دچار این توهم هستیم(یکی کمتر و یکی بیشتر) که مستحق آن درجهی رفیعتر میباشیم و میپنداریم که این مقام برایمان مقدر شده است و ما از پیش برای دستیابی به آن انتخاب شدهایم.برای مثال،احساس برگزیده بودن در تمام روابط عاشقانه مشهود است.عشق بنا به تعاریف،موهبتی غیر استحقاقی است،دوست داشته شدن بدون برخورداری از شایستگی و لیاقت آن،همانا گواه عشق واقعی است.اگر زنی به من بگوید:تو را دوست دارم چرا که با هوش هستی،آراسته و نجیب هستی،دوستت دارم چون برایم هدیه میخری و دنبال زنان دیگر راه نمیافتی و البته به این خاطر که ظرفها را میشویی،خب من مایوس خواهم شد.چنین عشقی بیشتر تجارتی خودمحورانه به نظر میرسد.چقدر خوشایندتر است بشنویم:من دیوانهوار عاشقت هستم با وجود اینکه نه باهوشی و نه نجیب و آراسته،دوستت دارم با وجود اینکه درغگو،خودپرست و حرامزاده ای. (صص55-56)
* برای یک مرد هیچ تسکینی آرامشبخشتر از اندوه زنی نیست که به خاطر او غصه میخورد (ص88)
* هنگامی که همه چیز به سرعت اتفاق میافتد،هیچ کس نمیتواند از هیچ چیز _ مطلقا هیچ چیز _ مطمئن باشد؛حتی از خودش. (ص131)
دغدغهی عصر ما میل به فراموشی است و برای ارضای همین میل است که در چنگال عفریت سرعت گرفتار آمده است،سرعت را انتخاب کرده است تا نشان دهد که دیگر نمیخواهد به یاد آورده شود،نشان دهد که از دست خودش خسته است،از خود ملول است و میخواهد شعلهی کوچک و لرزان حافظه را خاموش کند.(ص131)
متن کامل رمان آهستگی و توضیحات مفصلتری دربارهی آن رااینجا ببینید
7 پيام:
albateh hasodi ham dare be khoda . albateh man khar hasodi nabodam ama in bar vaghean kar shoma ali bod . takhasosi va ravan .sepas
با وجود تمامه این حرفا این یه حقیقت انکار نشدنیه که میلان کوندرایی که ما میشناسیم با کوندرای جهانی زمین تا آسمون فرق داره. این بلایی بود که وزارت ارشاد سر جمیز جویس و مارکز و آرتور میلر هم آورد.... تحریف.... ت ح ر ی ففففففففففففففففف
سلام .
لینک دادم .
امیر جا ن
شعرت رو توی بلاگ گذاشتم . البته با اجازت .
خیلی عالی بود .
جالب بدونی تو هم آب کویر اونی...
شعر زیبایی...
و افزاینده دلبستگی و دلواپسی
سلام آخرین بازی که براتون کامنت گذاشتم خیلی انتقاد کرده بودم یادمه و بعد از اون هم آدرس وب لاگ رو نداشتم تا سری بزنم...از کوندرا سه تا کتاب بیشتر نخوندم و عشقهای خنده دار اون بیش از دیگران برام جالب بوده...و نگاهی که به زن دارد...مایلم نام وب شما را در لیست ÷یوندها قرار بدم ... اگر موافقید یه سری بزنید اگر که نه خوب هیچ...((افتاب))
سلام مجدد و ممنون از اینکه لینک شما را در وب لاگ خویش قرار دادم...من همین چند لحظه ÷یش جوابیه شما را مطالعه نمودم و برایم بسی مایه اعجاز و شگفتی بود جوابی اینچنین از یک روشنفکر به یک بر فرض تاریک فکر دوست گرامی هیچ قصد و هیچ تعمدی در کار نبوده یعنی اصولا من چنین نیستم ..رشته نحصیلی من علوم سیاسی میباشد ولی وقتی وارد اجتماع میشوم لزومی به استفاده از الفاظ تخصصی نمیبینم و چون مایل هستم با عامه ارتباط برقرار کنم لزوما با هر کس به زبان خویش سخن میگویم و بر این باورم که حتی از یک دهقان از یک کارگر از همان توده که به صورت شعار مدت زمانی از این کلمه بهره برداری میشد میتوان بسیاری چیزها ینو و تازه آموخت و در جمع همکاران و دوستان نیز اگر مبحثی برای صحبت باشد مسلما از دیدگاهی فراتر به مسئله نگاه باید کرد و مزید اطلاع شما گرامی آنچه که باعث پیوند من به این دایره که هستی مینامندش گشته در وهله اول مطالعه و لزوم به یادگیری در تمامی مقاطع و نوشتن میباشد که نیاز است در من....آرزومند توفیق شما..((آفتاب))
ارسال یک نظر
<<< برگرد به صفحهی اصلی