پنجشنبه، دی ۲۲

تب وبلاگی اکبر گنجی / گنجی فراموش شده است



همین چند ماه پیش بود که اگه نگم همه‌ی وبلاگ‌ها ولی اکثرشون راجع به گنجی می‌نوشتن. چی شد؟ گنجی آزاد شد که همه سکوت کردن!؟ انگار گنجی مد روز شده بود که هر کی راجع بهش ننویسه وبلاگی خوبی نیست. چند تا مطلب نوشتن، نتیجه نگرفتن و وازدگی. یعنی ما برای مبارزه تا این حد بی‌انگیزه‌ایم. خواسته‌هامون رو توی بشقاب بهمان تعارف نمی‌کنن. باید ادامه داد و پی‌گیر شد. گنجی الان کجاست؟ ‌در چه حاله؟ ‌تسلیم شد یا داره مبارزه می‌کنه؟ کسی دیگه حرفی نمی‌زنه. آقای معروفی عزیز که داستان در حال نوشتنشو پیشاپیش تقدیم به گنجی کرده بود انگار شعرهای عاشقانه‌ی چند پست اخیرش فرصت نوشتن درباره‌ی گنجی رو ازشون گرفتن! شاید نوشتن امثال من زیاد تاثیر گذار نباشه، اونایی که سرشون به تنشون می‌ارزه چرا نمی‌نویسن!؟ بنویسید نه به‌خاطر خود گنجی، ‌به خاطر ادامه‌ی راهش، ‌برای یاد دادن شیوه‌ی مبارزه به دیگران، ‌به خاطر جا افتادن فرهنگ اعتراض. به خاطر خودمان بنویسد به خاطر ایران.

7 پيام:

 

Anonymous ناشناس نوشته:

سلام
ازون ايميل چيزي دستگيرم نشد پسورد وكلمه عبورش كجاست
جريان چيه

۱۲:۱۳ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس نوشته:

سلام!ممنون از کامنتتون. گر چه معلوم بود که شعر قبلا گفته شده و چندان هم تحت تاثیر وب من نیست! مطلب پایینو خوندم. برای من روان شناس هم اسکیزوفرن ها یک جور هایی اولین شاعران پست مدرن تاریخ ند!

۸:۵۱ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس نوشته:

سلام
راست گفتید
به قول بزرگی "ما عرضه داشتیم سرنوشت نسل بعد رو عوض کردیم، شما اگه عرضه دارین برای خودتون کاری بکنین." می دونید! نسل ما از شتابزدگی و آماده خواهی رنج می برد. از تنبلی و نادانی. از جای گذاری توهمی به نام آزادی به جای هدفی روشن با تعریفاتی معلوم و مشخص.

تعارف که نداریم...

۱۲:۰۶ قبل‌ازظهر  
Blogger صالح نوشته:

اصلا من به هر چیزی که همه آن را تایید کنند شک دارم. اگر همه پی گیر بودند آن وقت باید شک می کردی که آیا اینها همه ایرانیند؟

۹:۲۰ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس نوشته:

amire aziz ma faghat sedaye kasi ro mishnavid ke havar mizanae...engar bavar nadarai sensor ha dare az kar miofte:(

۵:۵۳ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس نوشته:

دورود/

گفتی فرهنگ اعتراض ...

نمیدانم چرا اما چند هفته ای است که شدید به یاد آن حکایت قدیمی افتاده ام که پادشاهی برای آزمایش مردمش بر آنها سخت میگیرد و کار به جایی نمیرسد و نهایتا دستور میدهد تا هر کس که قصد عبور از معابر را دارد شلوار را پایین آورده و حالی به احوالات نگاهبانان بدهد تا روزی که پیرمردی عارض میشود که اگر امکان دارد تعداد این بکن ها را افزایش دهید تا وقت ملت فوت نشود ..

حالا حکایت ما ملت است ...
مد باشد .. کوفت باشد .
روزی اکبر گنجی روی بورسمان است و روزی دیگر علی کریمی ..

چه فرق میکند .. مهم اینست که اهل مد باشیم ..

وقت خوش ./././././././.

۲:۴۲ قبل‌ازظهر  
Blogger پــروانه نوشته:

فکر این ملت خیلی شلوغه.

۳:۲۸ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

<<< برگرد به صفحه‌ی اصلی