Social Problem
تشخیص مشکلات اجتماعی از دیدگاه جامعهشناسی
هر کسی حداقل یک مفهوم کلی از مشکلات اجتماعی در ذهن خود دارد. آشفتگیهای ناخواسته و اجتنابپذیر در جامعه، اعتشاشات و تضادهای اجتماعی که معمولا «بحران اجتماعی عصر حاضر» نامیده میشود، قربانی شدن مردم بر اثر محرومیتهایی که در زندگی توسط نهادهای اجتماعی بر آنان تحمیل میشود، جنایت، بیماریهای قابل درمان اما درمان نشده، اعمال خشونتی که از نظر اجتماعی نامشروع است، و مسایلی از این قبیل، معمولا در نظر ما تحت «عنوان مشکلات اجتماعی» مطرح میگردند. این برداشت عام ،چندان دور از مفهومی تکنیکی که جامعهشناسان به کار میبرند، نیست. لکن از آنجا که مفاهیم تکنیکی و عام از مشکلات اجتماعی کاملا یکسان نیستند – هر چند تا حدودی با هم تلاقی دارند- خوب است اشارهای به آنچه جامعهشناسان در تشخیص مشکلات اجتماعی دخالت دارند، داشته باشیم. باید متذکر شد که همهی جامعهشناسان بر مفهوم مشکلات اجتماعی اتفاق نظر ندارند، اما در اساس به میزان کافی اتفاق نظر وجود دارد .
در بررسی مفهوم جامعهشناسی مشکلات اجتماعی باید شش مسالهی مرتبط به هم را در نظر گرفت؛ که در اینجا ما تنها به بررسی این شش مساله اکتفا می کنیم.
1 – معیارهای اجتماعی و واقعیت اجتماعی
یک مشکل اجتماعی مستلزم اختلاف میان معیارهای اجتماعی و واقعیت اجتماعی است که این اختلاف، غیرقابل قبول قضاوت شده است.
میزان اختلاف میان آنچه «هست» و آنچه مردم میپندارند «باید باشد» بر حسب زمانها و مکانهای مختلف فرق میکند. اما مشکل به توان ملاکهایی قابل قبول برای شکاف میان معیارهای اجتماعی و واقعیت اجتماعی ارائه کرد. یکی از راههای پیبردن به این معیارها شاید این باشد که اتفاقات روزمره را لحاظ کنیم. برای نمونه یکی از این معیارها میتواند بر اساس ارقام مربوط به قتل عمد در یک جامعه بهدست آید که نشانگر میزان شکاف میان هنجارهایی است که قتل را ممنوع میکند، و واقعیتی که در خصوص آن وجود دارد. اما باید توجه داشته باشیم در اختیار داشتن فراوانی کجرویها برای سنجش اهمیت اجتماعی میان اختلاف میان معیارها و رفتارها، کافی نیست. ارزشهای اجتماعی و معیارهای مربوط به آن از لحاظ اهمیتی که مردم به آنها نسبت میدهند، از هم بسیار متفاوتند و همهی آنها از یک نوع نیستند. ما نمیتوانیم درصد سرقتهای جزئی را با فراوانی درصدی قتلهای عمد مقایسه کنیم. و همچنین نمیتوانیم بگویم که یک قتل عمد معادل 1000،100،10 فقره سرقت جزئی است. ما نه تنها معیارهای دقیق مشترکی برای مشکلات اجتماعی نداریم، بلکه هیچ روش کارآمدی نیز برای مقایسه میزان مشکلات مختلف ارائه ندادهایم. بطور خلاصه باید گفت،هیچ توافقی که بتوان بر مبنای آن ارزیابی دقیقی از کمیت تطبیقی مشکلات مختلف اجتماعی انجام داد، وجود ندارد، اما باید یادآور شد ارزشهایی که مردم با موقعیتهای مختلف اجتماعی پذیرفتهاند، مبنایی برای تعین اهمیت نسبی مشکلات اجتماعی است.
2- منشا اجتماعی مشکلات اجتماعی
تنها مسایلی که از شرایط یا فرآیندهای اجتماعی ناشی میشود، میتواند به عنوان مشکلات اجتماعی قلمداد شود. جرم، خودکشی و نابسامانی خانوادگی، مشکلات اجتماعی هستند چرا که آنها از وقایع قابل تشخیص اجتماعی ناشی میشود. حوادثی نظیر زمین لرزه، سیل، گردباد که دلایل طبیعی دارند، هرچند اثراتی بر اجتماع انسانی میگذارند ولی جزء مسایل اجتماعی محسوب نمیشوند. تمامی موارد مطرح شده در جامعه نمیتواند در حورزهی مسایل اجتماعی جای گیرند، بلکه آندسته از موارد مطرح شده در افکار عمومی که صرفا جنبهی اجتماعی دارند و با بخشی از آن دارای جنبهی اجتماعی است، حوزهی مسایل اجتماعی را در هر جامعه مشخص میکند.
3 – قضاوت کنندگان در مورد مشکلات اجتماعی
سومین موردی که در تشخیص مشکلات اجتماعی دخالت دارد در نظر گرفتن افرادی است که در مورد وجود این اختلاف و اهمیت آن قضاوت میکنند. جامعهشناسان غالبا عقیده دارند که میباید «اکثریت مردم» در جامعه، یک واقعهی اجتماعی را به عنوان انحراف از معیارهایشان تلقی کنند، تا این واقعه به عنوان یک مشکل اجتماعی قلمداد شود. این تعریف با وجود کاربرد وسیعش بسیاری از رفتارهای اجتماعی و شرایط اجتماعی را در بر نمیگیرد. «کسانی که مقامهای استراتیژیکی قدرت و اقتدار را در دست دارند، مسلما بیش از دیگران در تعیین خطمشی اجتماعی نقش دارند و بنابراین آنها هستند که برای سایر افراد تصمیم میگیرند که چه چیز انحراف از معیارها ی اجتماعی است» (رابرت مرتون). جوامعی که در آن پایگاههای اجتماعی بسیار متنوع، با ارزشهای و منافع خاص هر یک وجود دارد، تمایل به داشتن قضاوتهای متفاوت و غالبا بسیار متضادی از آنچه باعث ایجاد مشکلات اجتماعی خاص میشود دارند. مثلا سقط جنین که با ارزشهای مذهبی و مشروع بسیاری از افراد مغایرت دارد، یک مشکل اجتماعی تعریف میشود، حال آنکه برخی معتقدند آن بچهی ناخواستهای که به دنیا میآید میتواند منشا مشکل اجتماعی تازهای بشود. و همچنین دیدگاههای متفاوتی دربارهی آزادی مشروبات الکلی و مزایای ایام بیکاری.
لاکن در نظر برخی مشکل اجتماعی زمانی آغاز میشود که به صورت اعتراض اجتماعی سازمان یافته ظاهر شود (کلارک).
شکاف میان ارزشها و واقعیت به وسیلهی کسانی که آن را به مثابهی مشکلی در مقابل جامعه میبینند، تعریف شده است. اما این شکاف باید از طریق نزدیکتر کردن موقعیتهای اجتماعی به ارزشهای اجتماعی پر شود و نه از راه انطباق ارزشها با موقعیتهای اجتماعی موجود.
4- مشکلات اجتماعی آشکار و پنهان
جامعهشناسان چنین فرض میکنند که مشکلات اجتماعی به موازات سایر سطوح جامعهی انسانی، هم دارای جنبهی ذهنی و هم عینی است. جنبهی ذهنی آن در ادراکات و ارزشگذاری مردم جامعه در رد یا تایید اینکه چه چیز مشکل اجتماعی است، ظاهر میشود، و جنبهی عینی آن، شرایط واقعی است که در آن مشکلات ارزیابی میشود. جامعهشناسی بر خلاف دکترین ایدهآلیسم فلسفی افراطی معتقد است که مشکلات اجتماعی نه تنها ذهنی است بلکه جنبهی عینی نیز دارد .
مسایل آشکار آن نوع از مسایل اجتماعی است که در مظان افکار عمومی است، پس مجموعهای از مسایل اجتماعی را که در افکار عمومی جامعه حضور دارند و پیوسته از آنها صحبت به میان میآید و در مجموع برای مردم شناخته شده است را میتوان مسایل اجتماعی آشکار نامید. اما مسایل اجتماعی پنهان مسایلی هستند که بیآنکه در سطح وسیع به عرفیت عام نزدیک باشند، عملا بصورت عینی در جامعه وجود دارند بیآنکه در آگاهیهای عامهی مردم جایی داشته باشد. مسایلی چون نابرابریهای اجتماعی، وابستگیهای اقتصادی، سیاسی، شرایط و امکان تحرک اجتماعی و تغییر نظام طبقاتی و ... میتوانند در شمار مسایل نهان جامعه قلمداد شوند. البته لازم به یادآوری است که هیچ مرز مشخصی میان مسایل آشکار و پنهان نمیتوان تشخیص داد .
5 – ادراک اجتماعی از مشکلات اجتماعی
ما نمیتوانیم تصویر عمومی صحیح و معقولانهای را از مقیاس، پراکندگی، علت، آثار و دوام یا تحول مشکلات اجتماعی مسلم بدانیم. برخی از مشکلات اجتماعی نظیر بیماران روانی در طول زمان در جامعه ندیده گرفته میشوند ولی«امواج جنیایت» چنان توجهی مردم را به خود جلب میکند که اهمیت و آثار آن، از آنچه در نتیجهی تحقیقات بدست آمده است، بسیار بیشتر است. مرگ بر اثر تصادفات رانندگی همیشه بیشتر از مرگ بر اثر تصادفات هوایی بوده،منتها در جامعه تصادفات هوایی چنان بازتابی دارد که هرگز تصادفات رانندگی با وجود فراوانی بیشتراشان نسبت به آنها دارا نیستند .
تفاوت مشخص میان اهمیت عینی حوادث غمانگیز انسانی و ادراک عمومی از آنها تنها بر نکتهای کلی و عام تاکید دارد. ادراک عمومی راهی مطمئن برای شناسایی اهمیت واقعی یک مشکل اجتماعی نیست. دریافت نادرست و شناخت جزیی از جریانهای ادراک اجتماعی شامل حذف، تکمیل، و سازماندهی الگودار از آنچه به طور انتخابی به عنوان واقعیت اجتماعی درک شده است، مییاشد. ادراک تحت تاثیر چیزی است که ما از توصیف آن بهتر برمیآییم تا تبیین آن: یعنی کیفیت نمایشی وقایع واحدی که توجه عامهی مردم را به خود جلب میکند.
ادراک مشکلات اجتماعی تحت تاثیر ساختار روابط اجتماعی میان مردم قرار دارد. همچنان که پیتریم سوروکین نیز نشان میدهد، مردم بیشتر مواردی را مشکل اجتماعی میدانند که خود آنها با آن سر و کار داشته باشند. نتیجهی تحقیقات استوفر نیز بیانگر این است که قضاوتهای اعضای جامعه راهنمایی مطمئن برای نمود عینی مشکلات اجتماعی، حتی برای خود آنان نیست. در اینجاست که کار جامعهشناس در تشخیص مشکلات پنهان آشکار میشود .
6 – نظامهای ارزشی و قابلیت اصلاح مشکلات اجتماعی
موضعگیریهای ارزشی یک جامعه نسبت به قابلیت پیشگیری و کنترل شرایط ناخواستهی اجتماعی، بر روی ادراک مشکلات اجتماعی تاثیر میگذارد. از یک سو جوامعی وجود دارند که برای جبرگرایی، یعنی نظام اعتقادیای که میگوید هر چیز، ناگزیر نتیجهای مقدر دارد و سعی و کوشش نمیتواند آن را تغییر دهد، ارزش قایلاند. افرادی که اعتقادات جبرگرایانه دارند، مشکلات اجتماعی را کمتر حس میکنند. در چنین جامعهای مشکلات اجتماعی، عمدتا یا بطور کامل پنهان است .
در طرف دیگر جوامعی وجود دارند که معتقد به فلسفهی فعلگرا در زندگیاند، و اصولا همه چیز را در جامعه تحت کنترل انسانها میدانند. چنین جامعهای دارای بسیاری از مشکلات اجتماعی آشکار است. مردم در چنین جامعهای خواهان اصلاح وضع هستند و برای رفع آن تلاش میکنند.
جامعهشناسانی نظیر کارل مانهایم و ماکس وبر خاطر نشان کردهاند که اخلاق مسئولیت که به موجب آن شناخت ریشههای مشکلات اجتماعی و کوشش در جهت کنترل آنها، تعهدی اخلاقی به حساب میآید، اغلب جانشین اخلاق جبرگرایانه میشود.
انسانها در هر جامعهای که باشند اگر نسبت به پیامدهای بعضی از رفتارها بیتفاوت باشند آن رفتار برایشان مشکل اجتماعی محسوب نمیشود. مثلا جرم معمولا یک مشکل اجتماعی تلقی میشود؛ اما از خودبیگانگی ناشی از کار چنین نیست. به عبارت دیگر، مردم بیسازمانی اجتماعی را در مقایسه با کجروی، کمتر به عنوان یک مشکل اجتماعی تجربه میکنند.
امید است که شرح این شش مورد توانسته باشد مفهوم مسایلاجتماعی را برای خوانندگان روشنتر کرده باشد /.
هر کسی حداقل یک مفهوم کلی از مشکلات اجتماعی در ذهن خود دارد. آشفتگیهای ناخواسته و اجتنابپذیر در جامعه، اعتشاشات و تضادهای اجتماعی که معمولا «بحران اجتماعی عصر حاضر» نامیده میشود، قربانی شدن مردم بر اثر محرومیتهایی که در زندگی توسط نهادهای اجتماعی بر آنان تحمیل میشود، جنایت، بیماریهای قابل درمان اما درمان نشده، اعمال خشونتی که از نظر اجتماعی نامشروع است، و مسایلی از این قبیل، معمولا در نظر ما تحت «عنوان مشکلات اجتماعی» مطرح میگردند. این برداشت عام ،چندان دور از مفهومی تکنیکی که جامعهشناسان به کار میبرند، نیست. لکن از آنجا که مفاهیم تکنیکی و عام از مشکلات اجتماعی کاملا یکسان نیستند – هر چند تا حدودی با هم تلاقی دارند- خوب است اشارهای به آنچه جامعهشناسان در تشخیص مشکلات اجتماعی دخالت دارند، داشته باشیم. باید متذکر شد که همهی جامعهشناسان بر مفهوم مشکلات اجتماعی اتفاق نظر ندارند، اما در اساس به میزان کافی اتفاق نظر وجود دارد .
در بررسی مفهوم جامعهشناسی مشکلات اجتماعی باید شش مسالهی مرتبط به هم را در نظر گرفت؛ که در اینجا ما تنها به بررسی این شش مساله اکتفا می کنیم.
1 – معیارهای اجتماعی و واقعیت اجتماعی
یک مشکل اجتماعی مستلزم اختلاف میان معیارهای اجتماعی و واقعیت اجتماعی است که این اختلاف، غیرقابل قبول قضاوت شده است.
میزان اختلاف میان آنچه «هست» و آنچه مردم میپندارند «باید باشد» بر حسب زمانها و مکانهای مختلف فرق میکند. اما مشکل به توان ملاکهایی قابل قبول برای شکاف میان معیارهای اجتماعی و واقعیت اجتماعی ارائه کرد. یکی از راههای پیبردن به این معیارها شاید این باشد که اتفاقات روزمره را لحاظ کنیم. برای نمونه یکی از این معیارها میتواند بر اساس ارقام مربوط به قتل عمد در یک جامعه بهدست آید که نشانگر میزان شکاف میان هنجارهایی است که قتل را ممنوع میکند، و واقعیتی که در خصوص آن وجود دارد. اما باید توجه داشته باشیم در اختیار داشتن فراوانی کجرویها برای سنجش اهمیت اجتماعی میان اختلاف میان معیارها و رفتارها، کافی نیست. ارزشهای اجتماعی و معیارهای مربوط به آن از لحاظ اهمیتی که مردم به آنها نسبت میدهند، از هم بسیار متفاوتند و همهی آنها از یک نوع نیستند. ما نمیتوانیم درصد سرقتهای جزئی را با فراوانی درصدی قتلهای عمد مقایسه کنیم. و همچنین نمیتوانیم بگویم که یک قتل عمد معادل 1000،100،10 فقره سرقت جزئی است. ما نه تنها معیارهای دقیق مشترکی برای مشکلات اجتماعی نداریم، بلکه هیچ روش کارآمدی نیز برای مقایسه میزان مشکلات مختلف ارائه ندادهایم. بطور خلاصه باید گفت،هیچ توافقی که بتوان بر مبنای آن ارزیابی دقیقی از کمیت تطبیقی مشکلات مختلف اجتماعی انجام داد، وجود ندارد، اما باید یادآور شد ارزشهایی که مردم با موقعیتهای مختلف اجتماعی پذیرفتهاند، مبنایی برای تعین اهمیت نسبی مشکلات اجتماعی است.
2- منشا اجتماعی مشکلات اجتماعی
تنها مسایلی که از شرایط یا فرآیندهای اجتماعی ناشی میشود، میتواند به عنوان مشکلات اجتماعی قلمداد شود. جرم، خودکشی و نابسامانی خانوادگی، مشکلات اجتماعی هستند چرا که آنها از وقایع قابل تشخیص اجتماعی ناشی میشود. حوادثی نظیر زمین لرزه، سیل، گردباد که دلایل طبیعی دارند، هرچند اثراتی بر اجتماع انسانی میگذارند ولی جزء مسایل اجتماعی محسوب نمیشوند. تمامی موارد مطرح شده در جامعه نمیتواند در حورزهی مسایل اجتماعی جای گیرند، بلکه آندسته از موارد مطرح شده در افکار عمومی که صرفا جنبهی اجتماعی دارند و با بخشی از آن دارای جنبهی اجتماعی است، حوزهی مسایل اجتماعی را در هر جامعه مشخص میکند.
3 – قضاوت کنندگان در مورد مشکلات اجتماعی
سومین موردی که در تشخیص مشکلات اجتماعی دخالت دارد در نظر گرفتن افرادی است که در مورد وجود این اختلاف و اهمیت آن قضاوت میکنند. جامعهشناسان غالبا عقیده دارند که میباید «اکثریت مردم» در جامعه، یک واقعهی اجتماعی را به عنوان انحراف از معیارهایشان تلقی کنند، تا این واقعه به عنوان یک مشکل اجتماعی قلمداد شود. این تعریف با وجود کاربرد وسیعش بسیاری از رفتارهای اجتماعی و شرایط اجتماعی را در بر نمیگیرد. «کسانی که مقامهای استراتیژیکی قدرت و اقتدار را در دست دارند، مسلما بیش از دیگران در تعیین خطمشی اجتماعی نقش دارند و بنابراین آنها هستند که برای سایر افراد تصمیم میگیرند که چه چیز انحراف از معیارها ی اجتماعی است» (رابرت مرتون). جوامعی که در آن پایگاههای اجتماعی بسیار متنوع، با ارزشهای و منافع خاص هر یک وجود دارد، تمایل به داشتن قضاوتهای متفاوت و غالبا بسیار متضادی از آنچه باعث ایجاد مشکلات اجتماعی خاص میشود دارند. مثلا سقط جنین که با ارزشهای مذهبی و مشروع بسیاری از افراد مغایرت دارد، یک مشکل اجتماعی تعریف میشود، حال آنکه برخی معتقدند آن بچهی ناخواستهای که به دنیا میآید میتواند منشا مشکل اجتماعی تازهای بشود. و همچنین دیدگاههای متفاوتی دربارهی آزادی مشروبات الکلی و مزایای ایام بیکاری.
لاکن در نظر برخی مشکل اجتماعی زمانی آغاز میشود که به صورت اعتراض اجتماعی سازمان یافته ظاهر شود (کلارک).
شکاف میان ارزشها و واقعیت به وسیلهی کسانی که آن را به مثابهی مشکلی در مقابل جامعه میبینند، تعریف شده است. اما این شکاف باید از طریق نزدیکتر کردن موقعیتهای اجتماعی به ارزشهای اجتماعی پر شود و نه از راه انطباق ارزشها با موقعیتهای اجتماعی موجود.
4- مشکلات اجتماعی آشکار و پنهان
جامعهشناسان چنین فرض میکنند که مشکلات اجتماعی به موازات سایر سطوح جامعهی انسانی، هم دارای جنبهی ذهنی و هم عینی است. جنبهی ذهنی آن در ادراکات و ارزشگذاری مردم جامعه در رد یا تایید اینکه چه چیز مشکل اجتماعی است، ظاهر میشود، و جنبهی عینی آن، شرایط واقعی است که در آن مشکلات ارزیابی میشود. جامعهشناسی بر خلاف دکترین ایدهآلیسم فلسفی افراطی معتقد است که مشکلات اجتماعی نه تنها ذهنی است بلکه جنبهی عینی نیز دارد .
مسایل آشکار آن نوع از مسایل اجتماعی است که در مظان افکار عمومی است، پس مجموعهای از مسایل اجتماعی را که در افکار عمومی جامعه حضور دارند و پیوسته از آنها صحبت به میان میآید و در مجموع برای مردم شناخته شده است را میتوان مسایل اجتماعی آشکار نامید. اما مسایل اجتماعی پنهان مسایلی هستند که بیآنکه در سطح وسیع به عرفیت عام نزدیک باشند، عملا بصورت عینی در جامعه وجود دارند بیآنکه در آگاهیهای عامهی مردم جایی داشته باشد. مسایلی چون نابرابریهای اجتماعی، وابستگیهای اقتصادی، سیاسی، شرایط و امکان تحرک اجتماعی و تغییر نظام طبقاتی و ... میتوانند در شمار مسایل نهان جامعه قلمداد شوند. البته لازم به یادآوری است که هیچ مرز مشخصی میان مسایل آشکار و پنهان نمیتوان تشخیص داد .
5 – ادراک اجتماعی از مشکلات اجتماعی
ما نمیتوانیم تصویر عمومی صحیح و معقولانهای را از مقیاس، پراکندگی، علت، آثار و دوام یا تحول مشکلات اجتماعی مسلم بدانیم. برخی از مشکلات اجتماعی نظیر بیماران روانی در طول زمان در جامعه ندیده گرفته میشوند ولی«امواج جنیایت» چنان توجهی مردم را به خود جلب میکند که اهمیت و آثار آن، از آنچه در نتیجهی تحقیقات بدست آمده است، بسیار بیشتر است. مرگ بر اثر تصادفات رانندگی همیشه بیشتر از مرگ بر اثر تصادفات هوایی بوده،منتها در جامعه تصادفات هوایی چنان بازتابی دارد که هرگز تصادفات رانندگی با وجود فراوانی بیشتراشان نسبت به آنها دارا نیستند .
تفاوت مشخص میان اهمیت عینی حوادث غمانگیز انسانی و ادراک عمومی از آنها تنها بر نکتهای کلی و عام تاکید دارد. ادراک عمومی راهی مطمئن برای شناسایی اهمیت واقعی یک مشکل اجتماعی نیست. دریافت نادرست و شناخت جزیی از جریانهای ادراک اجتماعی شامل حذف، تکمیل، و سازماندهی الگودار از آنچه به طور انتخابی به عنوان واقعیت اجتماعی درک شده است، مییاشد. ادراک تحت تاثیر چیزی است که ما از توصیف آن بهتر برمیآییم تا تبیین آن: یعنی کیفیت نمایشی وقایع واحدی که توجه عامهی مردم را به خود جلب میکند.
ادراک مشکلات اجتماعی تحت تاثیر ساختار روابط اجتماعی میان مردم قرار دارد. همچنان که پیتریم سوروکین نیز نشان میدهد، مردم بیشتر مواردی را مشکل اجتماعی میدانند که خود آنها با آن سر و کار داشته باشند. نتیجهی تحقیقات استوفر نیز بیانگر این است که قضاوتهای اعضای جامعه راهنمایی مطمئن برای نمود عینی مشکلات اجتماعی، حتی برای خود آنان نیست. در اینجاست که کار جامعهشناس در تشخیص مشکلات پنهان آشکار میشود .
6 – نظامهای ارزشی و قابلیت اصلاح مشکلات اجتماعی
موضعگیریهای ارزشی یک جامعه نسبت به قابلیت پیشگیری و کنترل شرایط ناخواستهی اجتماعی، بر روی ادراک مشکلات اجتماعی تاثیر میگذارد. از یک سو جوامعی وجود دارند که برای جبرگرایی، یعنی نظام اعتقادیای که میگوید هر چیز، ناگزیر نتیجهای مقدر دارد و سعی و کوشش نمیتواند آن را تغییر دهد، ارزش قایلاند. افرادی که اعتقادات جبرگرایانه دارند، مشکلات اجتماعی را کمتر حس میکنند. در چنین جامعهای مشکلات اجتماعی، عمدتا یا بطور کامل پنهان است .
در طرف دیگر جوامعی وجود دارند که معتقد به فلسفهی فعلگرا در زندگیاند، و اصولا همه چیز را در جامعه تحت کنترل انسانها میدانند. چنین جامعهای دارای بسیاری از مشکلات اجتماعی آشکار است. مردم در چنین جامعهای خواهان اصلاح وضع هستند و برای رفع آن تلاش میکنند.
جامعهشناسانی نظیر کارل مانهایم و ماکس وبر خاطر نشان کردهاند که اخلاق مسئولیت که به موجب آن شناخت ریشههای مشکلات اجتماعی و کوشش در جهت کنترل آنها، تعهدی اخلاقی به حساب میآید، اغلب جانشین اخلاق جبرگرایانه میشود.
انسانها در هر جامعهای که باشند اگر نسبت به پیامدهای بعضی از رفتارها بیتفاوت باشند آن رفتار برایشان مشکل اجتماعی محسوب نمیشود. مثلا جرم معمولا یک مشکل اجتماعی تلقی میشود؛ اما از خودبیگانگی ناشی از کار چنین نیست. به عبارت دیگر، مردم بیسازمانی اجتماعی را در مقایسه با کجروی، کمتر به عنوان یک مشکل اجتماعی تجربه میکنند.
امید است که شرح این شش مورد توانسته باشد مفهوم مسایلاجتماعی را برای خوانندگان روشنتر کرده باشد /.
1 پيام:
kolan az ghazihaye masaele ejtemayi halam be ham mikhore!
ارسال یک نظر
<<< برگرد به صفحهی اصلی