پنجشنبه، دی ۱۵

Social Disorganization

بی‌سازمانی اجتماعی

بی‌سازمانی اجتماعی به وجود نارسایی و شکست در یک نظام اجتماعی دارای پایگاه‌ها و نقش‌های مرتبط با هم مربوط می‌شود که اهداف جمعی و فردی اعضای آن کمتر از یک نظام کارآمد دیگر، ‌امکان تحقق می‌یابد. بی‌سازمانی اجتماعی نسبی است و درجاتی دارد در واقع به معیاری که در شرایط قابل حصول وجود دارد، ‌وابسته است. وقتی می‌گویم که گروه یا سازمان یا اجتماع یا جامعه‌ی خاصی تا حدودی بی‌سازمان است، ‌منظور این است که ساخت پایگاه‌ها و نقش‌ها آنچنان که باید سازمان یافته نیست.
وجود ترکیبی از اشتباهات در ساخت هنجاری و نسبی یک نظام احتماعی که بی‌سازمانی اجتماعی نامیده می‌شود، ‌نمایانگر نارسایی در دستیابی به نیازمندی‌های کارکردی نظام است. در این صورت یا الگوهای اجتماعی رفتار از بین می‌رود (احتمالا در نتبجه‌ی اجتماعی شدن ناقص اعضای گروه، ‌البته نه تنها به این دلیل)‌، ‌یا وقتی تنش‌های شخصی که بر اثر زندگی در درون نظام اجتماعی به وجود می‌آید، ‌به اندازه‌ی کافی توسط فرآیندهای اجتماعی، ‌کنترل، ‌کانالیزه،‌ یا رفع نمی‌شود – برای مثال، ‌تشویق و اضطراب‌ها، ‌روی هم جمع شده و از کنترل خارج می‌گردد. یا آنکه نظام اجتماعی به اندازه‌ی کافی با محیط وابستگی نشان نمی‌دهد، ‌نه آن را کنترل می‌کند و نه خود را با آن منطبق می‌کند؛ یا ساخت نظام به گونه‌ای است که اجازه نمی‌دهد اعضایش به اندازه‌ی کافی به اهدافی که علت وجودی آن است دست یابند، ‌و بالاخره در فهرست مقررات کارکردی نظام اجتماعی، ‌ارتباط میان اعضای آن، حداقل همبستگی اجتماعی را که لازمه‌ی پیشبرد فعالیت‌هایی است که به طور ذاتی یا عرضی ارزشمند است‌، ‌حفظ نمی‌کند. میزان بی‌سازمانی اجتماعی به فعالیت‌هایی الگودار که از رسیدن به نیازمندی‌های کارکردی نظام، در می‌ماند، ‌بستگی دارد، ‌خواه یک سازمان یا نهاد باشد، ‌خواه گروهی نسبتا بزرگ و پیچیده یا گروهی کوچک و کمی از هم متمایز.
در یک نظام اجتماعی، ‌خواه یک کشور، ‌اجتماع محلی، ‌یا یک انجمن، ‌آنچه در بی‌سازمانی اجتماعی دخالت دارد، ‌وجود نارسایی و وقفه‌هایی است که در کانال‌های کارآمد ارتباطی میان مردم در یک نظام اجتماعی پدید می‌آید – مردمی که تابع رابطه‌ی متقابل میان آنچه از نظر اجتماعی ملزم به انجام آنند و آنچه به طور فردی می‌خواهند انجام دهند، ‌هستند؛ ارتباط نادرست، ‌حتی در شرایطی که منافع و ارزش‌هایی متضاد در گروه وجود نداشته باشد،‌ به بی‌سازمانی منجر می‌شود.
تاکید بر قطع خطوط و جریان ارتباطات، ‌ناشی از وضعیت ساخت و پایگاه گروه‌ها و قشرهای اجتماعی‌ای است که نه تنها منافع و ارزش‌های آنها متفاوت است بلکه ناسازگار نیز هست. برای مثال، ‌زمانی که سازماندهی اجتماعی در زمینه‌ی اقتصادی، ‌راهی برای ایجاد برخورد میان منافع متضاد کارگران، ‌مدیران و سهامداران فراهم نکند، ‌گروه‌های ذی‌نفع که تنها بر حسب منافع خودشان راه حل‌هایی را جانشین می‌کنند، ‌تا اندازه‌ای موجب بی‌سازمانی می‌شوند. به این ترتیب، ‌تضاد منافع به بی‌سازمانی منجر می‌شود بدون آنکه مستلزم آن باشد.
وجود نقص در فرآیندهای اجتماعی شدن – که نیازمند کسب گرایش‌ها، ‌ارزش‌ها، ‌مهارت‌ها و شناخت، ‌برای کامل کردن نقش‌های اجتماعی است، ‌منشا دیگر بی‌سازمانی است. برای مثال، ‌کم نیست مواردی که تحرک سریع اجتماعی، ‌بدون اجتماعی شدن کامل افراد پرتحرک انجام می‌پذیرد، ‌در نتیجه،‌ این افراد پرتحرک نمی‌دانند که چگونه بر اساس پایگاه‌های اکتسابی جدیدشان رفتار کنند.
همچنین، ‌بی‌سازمانی نتیجه‌ی ترتیبات نادرست خواست‌های رقابت آمیز اجتماعی در حق مردمی است که به ناچار پایگاه‌هایی مختلف را در جامعه اشغال کرده‌اند. این امر غالبا موجب بروز برخورد میان پایگاه‌های چندگانه که مستلزم رفتاری متناقض است، ‌می‌گردد، ‌در نتیجه، ‌پایگاه‌ها به جهات مختلف کشیده می‌شود. بنابراین هنگاهی که نظام اجتماعی از پیش‌بینی اولویتی مشترک،‌ میان وظایفی که بالقوه متضاد است، ‌در می‌ماند، ‌و بی‌سازمانی را به میزانی می‌رساند که نظام تنظیم کننده قادر نخواهد بود، ‌اولویت‌های مشترک را در وظایف ایجاد کند. بنابراین، ‌اشکال در نامناسب بودن سازماندهی مسئولیت‌های بالقوه متضاد است، ‌نه در عدم شایستگی مردمی که با این تضاد‌ها مواجه‌اند.
نوع مشکل اجتماعی که به بی‌سازمانی اجتماعی مربوط می‌شود، ‌برخلاف کجروی، بر اثر عدم انطباق مردم با نیازمندی‌های پایگاه اجتماعی‌شان به وجود نمی‌آید، ‌بلکه ناشی از سازماندهی نادرست این پایگاه‌ها در یک نظام اجتماعی دارای همبستگی منطقی است.
در آخر بد نیست تفاوت بین بی‌سازمانی اجتماعی با سازمان نیافتگی روشن شود. بی‌سازمانی حالتی است که در آن از هم گسیختگی به صورت حاد در نظام روابط اجتماعی کمابیش کارآمد، ‌وجود دارد؛ ولی سازمان‌نیافتگی حالتی است که در آن نظام روابط اجتماعی هنوز شکل نگرفته است. این تفاوت تا حدودی شبیه به فرق میان آپارتمانی است که مستاجرانی تازه وارد می‌خواهند ساکن شوند، اما وسایل‌شان به طور اتفاقی در این سو وآن سو پخش و پلا شده باشد، ‌و در آن نظم و ترتیب اساسی و کارکردی به چشم نخورد؛ در این حالت وضعیت چنین آپارتمانی، ‌سازمان‌نیافته است؛ و دیگری آپارتمانی است که ساکنان آن مدت‌هاست که در آن زندگی می‌کنند، ‌اما در حال حاضر بر اثر جنگ و نزاع در میان ساکنانش به صورت ویرانه‌ای درآمده است. لازم به گفتن نیست که در اینجا بی‌سازمانی حاکم است.
خلاصه اینکه، ‌نوعی از مشکل اجتماعی که بر اثر بی‌سازمانی اجتماعی غالب می‌شود، ‌در نتیجه‌ی نقایص تکنیکی و ابزاری در نظام اجتماعی، ‌پدید می‌آید. نظام به حالتی در می‌آید که به واسطه‌ی نقص در رسیدن نیازمندی‌های کارکردی خود، ‌کمتر از آنچه در واقع باید عمل کند، ‌کارایی دارد. منشا بی‌سازمانی اجتماعی متعدد و گونه‌گون است و هنوز در این مورد مسایل نگفته‌ی زیادی باقی است. اما منشا آن هرچه باشد، ‌بی‌سازمانی اجتماعی به این معناست که حتی وقتی مردم با نقش‌هایشان در درون نظام،‌ همنوایی دارند، براساس ‌اهدافی متقاطع رفتار می‌کنند،‌ لذا نتایج و آثار حاصل از آن، ‌اساسا با آنچه آنان به طور جمعی یا فردی انتظار دارند متفاوت است.

6 پيام:

 

Blogger صالح نوشته:

هنوز متن را کامل نخوانده ام. ولی دوست دارم یک پیشداوری کنم. حداقل جامعه ی امروز و دیروز ایران در هیچ یک از قانون های اثبات شده ی جامعه شناسی نمی گنجند

۷:۱۲ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس نوشته:

سلام کامنتتونو تو زبان مادری دیدم اومدم ببینم در مورد مقوله ی روانی عشق چی نوشتید . موفق باشد

۳:۳۳ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس نوشته:

amir manm motaghedam aghlabe moshkelate bonyadine ma male ine ke bayse aghlani va modern nadarim
age ba roykarde modern beri jelo mohem tarin bahsi ke pish miyad hamin khad ha hastan va ravande istitutionalism

chon ba in sazman ha ashnaii zehni nadarim bekol zirabe tamame maziyat hasho mizanim

ayne tamame raftar haye digamon/:sonatimon ye jori gharghe modernemon ye jori....dar har hal az khod bi khodim

۳:۵۲ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس نوشته:

ممنون که سر زدید

۵:۱۸ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس نوشته:

سرزدم وبلاگ خوب و مفیدی است. خسته نباشی

۱۱:۲۵ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس نوشته:

mamnon az lotfet

۱:۴۸ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

<<< برگرد به صفحه‌ی اصلی