گوگول و نویسندگان خوشبخت و بد بخت
«خوشا به حال نویسندهای که به روان مردم غمزده توجه ندارد و از واقعیتهای دردناک دوری میجوید و به تاثرات دلنشین میپردازد. خوشا به حال نویسندهای که قهرمانهای داسانهایش خوی استثنایی دارند، خوشا به حال نویسندهای که از نوای دلنشین ساز الهام میگیرد، هرگز به خانهی بینوایان سرک نمیکشد و از این گونه مبتذلات میگریزد و درعوالم اثیری، درآنجایی به سر میبرد که جایگاه موجودات زیباست. چنین نویسندهای از دو سو رشکآور است: اولا با اینکه در عوالم خودش است، پژواک پیروزیش در دور دستها طنین میاندازد؛ ثانیا در برابر چشم مردم پردهای از ستودنیها افکنده، غم زندگیشان را در کنجی نهاده و فقط به زیباییها و بزرگمنشیهای ایشان پرداخته است. و مردم برای چنین نویسندهای کف میزنند، به دنبالش میروند و او را نابغهای عالمگیر میدانند که چون عقاب بر سرشان پرواز میکند.
"خلاف این حال سرنوشت نویسندهای است که آنچه را چشمهای مقید نمیبیند آشکار سازد؛ نویسندهای که لجن تهوعآور، سیهبختیهای زندگی، گرداب خلقیات پوچ، پستیها و ناچیزیهایی که هر روز به آنها بر میخوریم بیان کند. چنین شاعر، چنین نویسندای که به خاطر شناساندن واقعیت بیرحمانه نیروی خود را به کار میبندد، نباید انتظار داشته باشد که برایش دست افشانی کنند و بزرگش بدارند. هیچ دوشیزهی حساسی به طرف او نمیرود و هیجانی نشان نمیدهد و خود او نیز هرگز از سرودههای دلنشین شعر برخوردار نمیشود. خلاصه چنین شاعر- نویسندهای نمیتواند از قضاوت سخت هم دورههای سالوس و بیوجدان بگریزد، زیرا ایشان آثارش را محکوم میکنند و آنها را در میان نوشتههای بیارزش و خلاف عفت عمومی جای میدهند و دل و جانی را که از آتش الهی الهام گرفته است انکار میکنند زیرا این قضات نمیفهمند که نبوغ آن است که هم خورشید دور دستها را بسراید و هم جانوران ریزی را که هیچکس به آنها توجه ندارد. این قضات نمیفهمند که استعداد در صورتی جلوه دارد که بتواند آنچه را عوام لعنت کردهاند عرضه کند. قهقهه و شور و شوق همان ارزش دارد که یک سرود دلنشین. و بین خنده و زهرخند دلقکهای بازاری تفاوت بسیار است. خیر! قضات امروزی از این حقایق بیخبرند و همچنان نویسندهای که تنها مانده و موردپسند و یاری یاران نیست به دشنام میبندند و او باید سرنوشت دشوار خود را در تلخکامی و عزلت تحمل کند.»
نیکولای گوگول، ترجمه از کتاب ارواح مرده – صفحات 148- 149 چاپ پاریس 1948
(صادق هدایت در تار عنکبوت،م.ف.فرزانه صفحات 34 و 35)
3 پيام:
درود..
وبلاگ نویسی دیگر راهی زندان شد!
جزئیات در نطفه!
سپاس
سلام
ممنون که سر زدید. اگه می شه لینک من رو هم اضافه کنید.
سلام
ممنون که سر زدید. اگه می شه لینک من رو هم اضافه کنید.
ارسال یک نظر
<<< برگرد به صفحهی اصلی