بدون عنوان / داستان کوتاه
- سلام
- و علیك دست مریزاد، حالا سر كار میزاری!
- خانومی همهاش یه ربع دیر اومدم؛ مخلصتیم.
- میدونی، بابام برام ماشین خرید.
- مباركه، منم مدلشو عوض كردم.
- من اصلاً به مادیّات اهمیت نمیدهم. آنچه مهم است انسانیّت است.
- موافقم؛ اما بعضیها میخواهند با پول انسانیّت و عشق را هم بخرند.
- به نظر شما میشود عشق را هم خرید؟
- عشق را فقط با عشق میتوان خرید.
- باید احساسات را به حداقل رسانید، علت عقب ماندگی ما همین احساسات است.
- موافقم؛ باید در جامعه خردگرایی را رواج داد، عقلانیت.
- یه مژده، كتابهای سهگانهی كاستلز به فارسی ترجمه شد.
- میدونم نمایه نوشته بود.
- دارم یه داستان كوتاه مینویسم. راستی تو مشغول چی هستی؟
- من؟! معلومه صفا، وفا، جفا، اِندِشم تو فضا !
- دیروز با بچهها رفتیم دربند، دوست پسر فاطی هم اومده بود.
- آره دیگه، حسابی دوشیدینش!
- همه ما رو میدوشن بذار ما هم یكی رو،حالا...
- حالا دیگه زمانه عوض شده، رحم و مهربانی نمانده.
- مردم عقل حسابگر پیدا كردهاند؛ همه چیز كه دو دو تا چهار تا نیست.
- باید به دل بیشتر توجه كرد، انسانیّت انسان به دل است.
- پای استدلالیان چوبین بود.
- استدلال در مقابل استدلال؛ گویندهها مطرح نیستند، سروش میگه.
- فرهنگ ما استبداد شرقیه، پیشینهی فرهنگ استدلالی نداریم.
- فایدهی این همه بحثهای عقلانی چیه؟! مشكل ما همهاش به خاطر همینهاست.
- موافقم.
- فقط دوست داشتنه كه تفاهم میآره، راستی تو منو دوست داری؟
- اگه دوست نداشتم كه رابطه نداشتیم.
- از هم دیگه دوریم، ولی دلهامون با همه.
- آخه تو هم دل داری؟!
- هلو، وقتی تو تیتی پاتی میكردی، ما تو خط بودیم.
- آره خط واحد! راستی نمیخوای بری سفر؟
- توی این گرما كی حوصلهی سفر داره !
- سفر آدمو پخته میكنه.
- اگه مسافر باهوشی با شی، آخر سفر میتونه یه مقالهی خوب وشایدم یه كتاب بشه.
- مثل دیدار بلوچ. آرزو دارم یه نویسندهی خوب بشم . آرزوی تو چیه؟
- آرزو دارم، همهی مردم با صلح و صفا در كنار هم زندگی كنند.
- مثل گنجیشكها؟!
- اخبار دیشب و شنیدی، وحشتناكه!!
- دیگه اخبار گوش نمیدم. همهاش جنگه، چی میشد اگه جنگ نبود؟!
- اتفاقاً جنگ خیلی هم لازمه، كاركرد داره.
- بجز برای كاپیتالیسم هیچ فایدهای نداره.
- چشمای تو خاكستری میبینند.
- چشمان خاكستری، چشمانی متفكر، عمیق و دردمند.
- درد بیدردی علاجش آتش است.
- درد تو چیه؟
- درد من اینجا موندنه، درد من بابامِ. كاش میتونستم برم اون ور آب !
- خب برو!
- من به اینجا تعلّق دارم؛ به خورشیدش، به آسمانش به گنجیشكهایش.
- تو خیلی خوبی، خیلی.
- ولی من میرم. هیچ تئوری با وضع اینجا جور در نمیآد .
- دنیا خركی شده، سوار نشی سوارت میشن .
- بخند تا دنیا به رویت بخندد.
- من بازم میگم حرف آخرو....
آقا دیگه تعطیله، دوازده و نیم نصفه شبه.
داداش شرمنده الان تموم میشه.
پشتش را به صندلی چسباند. انگشتانش را در هم كلید كرد و خودش را كش و قوس داد. چت كردن همزمان با سه نفر خسته كننده بود. از سیستم بیرون آمد. پولش را حساب كرد و از كافینت خارج شد.
شهروند / 1383
- و علیك دست مریزاد، حالا سر كار میزاری!
- خانومی همهاش یه ربع دیر اومدم؛ مخلصتیم.
- میدونی، بابام برام ماشین خرید.
- مباركه، منم مدلشو عوض كردم.
- من اصلاً به مادیّات اهمیت نمیدهم. آنچه مهم است انسانیّت است.
- موافقم؛ اما بعضیها میخواهند با پول انسانیّت و عشق را هم بخرند.
- به نظر شما میشود عشق را هم خرید؟
- عشق را فقط با عشق میتوان خرید.
- باید احساسات را به حداقل رسانید، علت عقب ماندگی ما همین احساسات است.
- موافقم؛ باید در جامعه خردگرایی را رواج داد، عقلانیت.
- یه مژده، كتابهای سهگانهی كاستلز به فارسی ترجمه شد.
- میدونم نمایه نوشته بود.
- دارم یه داستان كوتاه مینویسم. راستی تو مشغول چی هستی؟
- من؟! معلومه صفا، وفا، جفا، اِندِشم تو فضا !
- دیروز با بچهها رفتیم دربند، دوست پسر فاطی هم اومده بود.
- آره دیگه، حسابی دوشیدینش!
- همه ما رو میدوشن بذار ما هم یكی رو،حالا...
- حالا دیگه زمانه عوض شده، رحم و مهربانی نمانده.
- مردم عقل حسابگر پیدا كردهاند؛ همه چیز كه دو دو تا چهار تا نیست.
- باید به دل بیشتر توجه كرد، انسانیّت انسان به دل است.
- پای استدلالیان چوبین بود.
- استدلال در مقابل استدلال؛ گویندهها مطرح نیستند، سروش میگه.
- فرهنگ ما استبداد شرقیه، پیشینهی فرهنگ استدلالی نداریم.
- فایدهی این همه بحثهای عقلانی چیه؟! مشكل ما همهاش به خاطر همینهاست.
- موافقم.
- فقط دوست داشتنه كه تفاهم میآره، راستی تو منو دوست داری؟
- اگه دوست نداشتم كه رابطه نداشتیم.
- از هم دیگه دوریم، ولی دلهامون با همه.
- آخه تو هم دل داری؟!
- هلو، وقتی تو تیتی پاتی میكردی، ما تو خط بودیم.
- آره خط واحد! راستی نمیخوای بری سفر؟
- توی این گرما كی حوصلهی سفر داره !
- سفر آدمو پخته میكنه.
- اگه مسافر باهوشی با شی، آخر سفر میتونه یه مقالهی خوب وشایدم یه كتاب بشه.
- مثل دیدار بلوچ. آرزو دارم یه نویسندهی خوب بشم . آرزوی تو چیه؟
- آرزو دارم، همهی مردم با صلح و صفا در كنار هم زندگی كنند.
- مثل گنجیشكها؟!
- اخبار دیشب و شنیدی، وحشتناكه!!
- دیگه اخبار گوش نمیدم. همهاش جنگه، چی میشد اگه جنگ نبود؟!
- اتفاقاً جنگ خیلی هم لازمه، كاركرد داره.
- بجز برای كاپیتالیسم هیچ فایدهای نداره.
- چشمای تو خاكستری میبینند.
- چشمان خاكستری، چشمانی متفكر، عمیق و دردمند.
- درد بیدردی علاجش آتش است.
- درد تو چیه؟
- درد من اینجا موندنه، درد من بابامِ. كاش میتونستم برم اون ور آب !
- خب برو!
- من به اینجا تعلّق دارم؛ به خورشیدش، به آسمانش به گنجیشكهایش.
- تو خیلی خوبی، خیلی.
- ولی من میرم. هیچ تئوری با وضع اینجا جور در نمیآد .
- دنیا خركی شده، سوار نشی سوارت میشن .
- بخند تا دنیا به رویت بخندد.
- من بازم میگم حرف آخرو....
آقا دیگه تعطیله، دوازده و نیم نصفه شبه.
داداش شرمنده الان تموم میشه.
پشتش را به صندلی چسباند. انگشتانش را در هم كلید كرد و خودش را كش و قوس داد. چت كردن همزمان با سه نفر خسته كننده بود. از سیستم بیرون آمد. پولش را حساب كرد و از كافینت خارج شد.
شهروند / 1383
5 پيام:
ای ول بابا دست مریزاد
agha az lotfat mamnunam!
piruz bashi!
ramin molaei
amir vaghan ziba bod....yade dastane hekayati bi eshgh bi ghaf bi noghte oftadam...."d.d "onja ye alamate ghashang bod !
in style modern va absurd ro ke tooye jamee barghesh cheshme hamaro koor mikone,doos daram... ali bood...
az pasokho shoma binahayat mamnoonam! dorood bar shoma!
ارسال یک نظر
<<< برگرد به صفحهی اصلی