جرج فریزر و شاخهی زرّین
فریزر در سال 1854 در خانوادهای ثروتمند در شهر گلاسکوی انگلستان به دنیا آمد. این مردمشناسِ اسکاتلندی، پس از تحصیل حقوق در دانشگاههای گلاسکو و کمبریج از سال 1907 تا پایان عمر استاد انسانشناسی اجتماعی در دانشگاه لیورپول بود. فریزر آخرین فرد از مکتب تکاملی کلاسیک انگلستان بود. او نه تنها در مردمشناسی بلکه در عین حال در ادبیات قرن 19 نیز دستی داشت. فریزر از معدود دانشمندانی است که هم مقبول خواص بود هم عوام. آشنایی فریزر با مردمشناسی بواسطهی کتاب «فرهنگ ابتدایی» تایلر بود که دوستی به او امانت داده بود. خواندن این کتاب باعث شد که فعالیّتهای علمی وی به مسیر جدیدی معطوف گردد. در دهه ی 1880 با رابرتسون اسمیث که سر دبیر دایرةالمعارف بریتانیا بود، آشنا شد. به پیشنهاد اسمیث، مقالات مربوط به دو موضوع توتم و تابو را برای چاپ نهم دایرةالمعارف بریتانیکا (1888) نوشت. فریزر نیز مانند تایلر هیچگاه پا به میدان تحقیق نگذاشت و انبوه اطلاعاتش را از منابع دیگری میگرفت. او نیز مانند مورگان در 1887 یک سری سؤالات را در بارهی اقوام بدوی برای حُکام آن مناطق و مبلغان و تجار فرستاد. فریزر در جمعآوری اطلاعات همتا نداشت. با وجود اطلاعات وسیع او در زمینهی انسانهای بدوی و زبانهای خارجه و ادبیات باستان، اصلاً انتقادپذیر نبود تا جایی که دیگر هیچ انتقادی را نمیخواند و نظریات خلاف نظریهی خودش را مطالعه نمیکرد.
شاخهی زرّین (The Golden Bough)
شاخهی زرّین نام مهمترین اثر فریزر است که مجموعهی پُر باری از اعتقادات مذهبی و جادویی سراسر دنیاست. فریزر در آن مثالهای متعددی از اعتقادات ظاهراً مشابه در سراسر دنیا گردآوری و دستهبندی کرده و سپس، از آنها نتیجهگیری کرده است. خواندن این کتاب بر دانشمندان به نام زیادی تأثیر گذاشت.
اسم این اثر از گیاه بوسه یا میسلتو (Mistletoe) گرفته شده است. اگر شاخهی میسلتو از درخت بلوط را ببرند و خشک شود به رنگ زرد در میآید و از این رو نام «شاخهی زرّین» را به آن دادهاند. موافق اساطیر در دورهی روم باستان، مردی دائماً با شمشیر آخته به دور درختی در بیشهی آریسیا طواف میکرد. او کاهنی بود که سلطان ـ کاهنی را به قتل میرساند و خود نیز پس از او به قتل میرسید. در واقع، او جانشین سلطان ـ کاهن مقتول بود، که سر انجام خود نیز در همان منصب به قتل میرسید. قاتل (سلطان ـ کاهن) تا زمانی که در انجام امور موفق بود و توانِ مقابله داشت، موفق بود؛ اما اگر دچار اشتباه میشد، به قتل رسیده و قاتل جای او را، به عنوان سلطان کاهن، میگرفت.
فریزر معتقد بود، درخت متبرّک، کندن شاخه و کشتن سلطان را میشد طبق اصطلاحات سِحر و فولکلور تجزیه و تحلیل کرد.
دو خط اساسی مورد تأکید فریزر در مطالعاتاش عبارت بودند از:
1ـ جادو ـ دین ـ دانش
2ـ بتپرستی ـ جانگرایی ـ چند خدایی ـ تک خدایی
در ابتدا انسان در برخورد با وقایع طبیعی و حوادث آن به مقابله برخاست به این معنی که دست به جادو زد. به اعتقاد او جادوگر آدم نیمهشیادِ زرنگی بود. تدریجاً چنین آدمی به استعانت ادعاهای خویش جایگزین شورای ریشسفیدانی گردید که در میان اقوام بدویتر به وجود آمده بود. سر انجام جادوگر مراحل تکامل را پیموده بدل به سلطان و کاهن قوم گردید. انسانها در گذر زمان وقتی با شکست و ناکامی در مقابله با طبیعت و نیروهای ماوراء رو به رو شدند، و جادو هایشان مؤثر واقع نشد، نسبت به آن قوای نامرئی حالتی توأم با ترسِ آمیخته به احترام پیدا کردند و شروع به پرستش آنها نمودند. فریزر آرمان مذهب را جدا از اندیشهی جادویی میداند. او میگوید مذهب زمانی پدید آمد که انسان از نظر هوشی به مرحلهی بالاتری قدم نهاد؛ یعنی توانست ناتوانیهای خود را درک کند. بنابر این، در تاریخ تکامل بشر، مذهب پس از جادو قرار دارد. فریزر دیانت را چنین معنی کرد که عبارت از سازش با قوایی برتر از انسان است که به گمان آدمی این نیروها طبیعت و زندگی افراد بشر را اداره میکنند و در اختیار خود دارند. به عقیدهی فریزر اعتقاد اول به وجود آمد و بعد از آن بشر پایبند شعائر و تشریفات گردید. جادوگر از نیروهای نامرئی جلوگیری مینمود، و حال آنکه کاهن با دادن کفاره آنها را راضی میساخت.
فریزر از دو نوع جادو اسم میبرد؛ جادوی تقلیدی و جادوی مُسری. قانون تشابه مبنای جادوی تقلیدی است؛ به این معنا که شباهتی میان عمل جادویی و پدیدهی مورد جادو وجود دارد. مثلاً پاشیدن آب با بارش باران، یا تظاهر به مُردن و شفا یافتن با بهبود بیمار. اما در جادوی مُسری انسان ابتدایی باور داشت که وسیلهی انتقال جادو شیئی است که با شخص یا موضوع مورد جادو تماس برقرار میکند و در نتیجه، جادو مؤثر میشود. مثلاً اگر ناخنهای یک نفر را گرفته در آدمکی مومی بگذارند و هفت شب آن آدمک را روی آتش بگیرند به آن شخص لطمهای مشابه می رسانند. فریزر قانون تشابه و قانون تماس را تحت عنوان «جادوی احساسی» دستهبندی نمود.
انجام جادو در فرهنگهای ابتدایی، به طور طبیعی، پیامدهای اجتماعی مهمی به دنبال دارد. تعادل قدرت اجتماعی از چند نفر به یک نفر خاص، که فردی استثنایی است، منتقل میشود؛ و او نقش جادوگر قبیله و سرانجام سلطان را ایفا خواهد کرد. فریزر در این باره معتقد بود که آغاز برتری اجتماعی و ادعاهای فردی (انتقال قدرت به جادوگر) مرحلهای ضروری در تکامل انسان بود.
نظر فریزر در مورد توتمیسم هم جالب توجه است. به زعم او، توتمیسم به معنی ایجاد روابط صمیمی و نزدیک میان گروه خویشاوند و اشیاء مصنوعی و طبیعی است؛ این اشیاء را توتمهای گروه انسانی میگویند. فریزر تأکید داشت که رابطهی فرد با توتمش رابطهای دوستانه و خویشاوندانه، بر اساس برابری و تعیین هویت کامل بود. بنابر این، نباید توتمیسم را، حتا در خالصترین شکل آن، مذهب تلقی کرد؛ زیرا مذهب همیشه نشان دهندهی رابطهی متقابل فرد با قدرت برتر است.
او در بارهی منشأ توتمپرستی سه نظریه ارایه داد و به عنوان طرفدارِ «وحدت روانی انسان» معتقد بود که توتمیسم به شیوهی یکسان در تمام دنیا ظاهر شده است. فرضیهی اول: روح افراد در یک شیء، گیاه یا جانور به ودیعه گذاشته شد تا پناهگاه امنی برای آن باشد. انسان بدوی با سپردن روح خود به توتم احساس آسیبناپذیری میکرد. فرضیهی دوم: در بارهی منشأ اقتصادی توتم، مبتنی بر مطالعهی بومیان استرالیا بود؛ به نظر فریزر انسان ابتدایی، برای تأمین زندگی اقتصادی خود، آگاهانه از ابزار جادویی استفاده مینمود. فرضیهی سوم: به نام «نظریهی مفهومی توتمیسم» در بارهی عضویت توتمی یک بچه از طریق میل مادر در اولین لحظهای است که احساس میکند در شکم خود بچه دارد. بر طبق این باور روحِ شیء، جانور یا گیاهی که به هنگام احساس بچهدار شدن مادر در نزدیک او قرار دارد، بلافاصله وارد بدن مادر شده و به صورت بچه ظاهر شده است.
فریزر تأکید زیادی بر آن داشت که رابطهی میان حوزهی حاکمیت و حوزهی دینی را کشف کند و در این راه مفاهیمی چون «پادشاه خدایگون» (Divine king) و «مرگ خدا» (The Death of God) را مطرح کرد تا نشان دهد در جوامع ابتدایی چگونه حوزهی دین و اقتدار استعلایی، ایجاد اقتدار سیاسی میکنند و یا برعکس، چگونه قدرت سیاسی منشأ تقدس قرار میگیرد.
فریزر قسمتی از مطالباش را از ویلهلم مانهارد گرفته بود. او در 1918 مطلبی تحت عنوان فولکلور در تورات را منتشر کرد. در سال 1910 کتابی در موضوع توتمیزم نوشت و در 1935 کتابی منتشر کرد تحت عنوان ترس از مردگان در دیانت اقوام بدوی.
از مهمترین ضعفهای مقایسههای فریزر، در نظر گرفتن پدیدههای فرهنگی به صورت منفکِ از فرهنگهای اصلی و نادیده گرفتن نقش و موقعیت آنها در آن فرهنگها بود.
کتاب نوشتهها:
ـ هیس، ه.ر؛ تاریخ مردمشناسی، ابوالقاسم طاهری، تهران، انتشارات ابنسینا، 1340.
ـ فرخنیا، رحیم؛ نظریههای مردمشناسی، اراک، نشر نویسنده، 1382.
ـ ریویر، کلود؛ درآمدی بر انسانشناسی، ناصر فکوهی، تهران، نشر نی، چاپ چهارم 1383.
ـ فکوهی، ناصر؛ تاریخ اندیشه و نظریههای انسانشناسی، تهران، نشر نی، چاپ سوم 1384.
ـ فرخنیا، رحیم؛ مقدمهای بر مردمشناسی؛ همدان، انتشارات دانشگاه بوعلی سینا، چاپ سوم 1383.
شاخهی زرّین (The Golden Bough)
شاخهی زرّین نام مهمترین اثر فریزر است که مجموعهی پُر باری از اعتقادات مذهبی و جادویی سراسر دنیاست. فریزر در آن مثالهای متعددی از اعتقادات ظاهراً مشابه در سراسر دنیا گردآوری و دستهبندی کرده و سپس، از آنها نتیجهگیری کرده است. خواندن این کتاب بر دانشمندان به نام زیادی تأثیر گذاشت.
اسم این اثر از گیاه بوسه یا میسلتو (Mistletoe) گرفته شده است. اگر شاخهی میسلتو از درخت بلوط را ببرند و خشک شود به رنگ زرد در میآید و از این رو نام «شاخهی زرّین» را به آن دادهاند. موافق اساطیر در دورهی روم باستان، مردی دائماً با شمشیر آخته به دور درختی در بیشهی آریسیا طواف میکرد. او کاهنی بود که سلطان ـ کاهنی را به قتل میرساند و خود نیز پس از او به قتل میرسید. در واقع، او جانشین سلطان ـ کاهن مقتول بود، که سر انجام خود نیز در همان منصب به قتل میرسید. قاتل (سلطان ـ کاهن) تا زمانی که در انجام امور موفق بود و توانِ مقابله داشت، موفق بود؛ اما اگر دچار اشتباه میشد، به قتل رسیده و قاتل جای او را، به عنوان سلطان کاهن، میگرفت.
فریزر معتقد بود، درخت متبرّک، کندن شاخه و کشتن سلطان را میشد طبق اصطلاحات سِحر و فولکلور تجزیه و تحلیل کرد.
دو خط اساسی مورد تأکید فریزر در مطالعاتاش عبارت بودند از:
1ـ جادو ـ دین ـ دانش
2ـ بتپرستی ـ جانگرایی ـ چند خدایی ـ تک خدایی
در ابتدا انسان در برخورد با وقایع طبیعی و حوادث آن به مقابله برخاست به این معنی که دست به جادو زد. به اعتقاد او جادوگر آدم نیمهشیادِ زرنگی بود. تدریجاً چنین آدمی به استعانت ادعاهای خویش جایگزین شورای ریشسفیدانی گردید که در میان اقوام بدویتر به وجود آمده بود. سر انجام جادوگر مراحل تکامل را پیموده بدل به سلطان و کاهن قوم گردید. انسانها در گذر زمان وقتی با شکست و ناکامی در مقابله با طبیعت و نیروهای ماوراء رو به رو شدند، و جادو هایشان مؤثر واقع نشد، نسبت به آن قوای نامرئی حالتی توأم با ترسِ آمیخته به احترام پیدا کردند و شروع به پرستش آنها نمودند. فریزر آرمان مذهب را جدا از اندیشهی جادویی میداند. او میگوید مذهب زمانی پدید آمد که انسان از نظر هوشی به مرحلهی بالاتری قدم نهاد؛ یعنی توانست ناتوانیهای خود را درک کند. بنابر این، در تاریخ تکامل بشر، مذهب پس از جادو قرار دارد. فریزر دیانت را چنین معنی کرد که عبارت از سازش با قوایی برتر از انسان است که به گمان آدمی این نیروها طبیعت و زندگی افراد بشر را اداره میکنند و در اختیار خود دارند. به عقیدهی فریزر اعتقاد اول به وجود آمد و بعد از آن بشر پایبند شعائر و تشریفات گردید. جادوگر از نیروهای نامرئی جلوگیری مینمود، و حال آنکه کاهن با دادن کفاره آنها را راضی میساخت.
فریزر از دو نوع جادو اسم میبرد؛ جادوی تقلیدی و جادوی مُسری. قانون تشابه مبنای جادوی تقلیدی است؛ به این معنا که شباهتی میان عمل جادویی و پدیدهی مورد جادو وجود دارد. مثلاً پاشیدن آب با بارش باران، یا تظاهر به مُردن و شفا یافتن با بهبود بیمار. اما در جادوی مُسری انسان ابتدایی باور داشت که وسیلهی انتقال جادو شیئی است که با شخص یا موضوع مورد جادو تماس برقرار میکند و در نتیجه، جادو مؤثر میشود. مثلاً اگر ناخنهای یک نفر را گرفته در آدمکی مومی بگذارند و هفت شب آن آدمک را روی آتش بگیرند به آن شخص لطمهای مشابه می رسانند. فریزر قانون تشابه و قانون تماس را تحت عنوان «جادوی احساسی» دستهبندی نمود.
انجام جادو در فرهنگهای ابتدایی، به طور طبیعی، پیامدهای اجتماعی مهمی به دنبال دارد. تعادل قدرت اجتماعی از چند نفر به یک نفر خاص، که فردی استثنایی است، منتقل میشود؛ و او نقش جادوگر قبیله و سرانجام سلطان را ایفا خواهد کرد. فریزر در این باره معتقد بود که آغاز برتری اجتماعی و ادعاهای فردی (انتقال قدرت به جادوگر) مرحلهای ضروری در تکامل انسان بود.
نظر فریزر در مورد توتمیسم هم جالب توجه است. به زعم او، توتمیسم به معنی ایجاد روابط صمیمی و نزدیک میان گروه خویشاوند و اشیاء مصنوعی و طبیعی است؛ این اشیاء را توتمهای گروه انسانی میگویند. فریزر تأکید داشت که رابطهی فرد با توتمش رابطهای دوستانه و خویشاوندانه، بر اساس برابری و تعیین هویت کامل بود. بنابر این، نباید توتمیسم را، حتا در خالصترین شکل آن، مذهب تلقی کرد؛ زیرا مذهب همیشه نشان دهندهی رابطهی متقابل فرد با قدرت برتر است.
او در بارهی منشأ توتمپرستی سه نظریه ارایه داد و به عنوان طرفدارِ «وحدت روانی انسان» معتقد بود که توتمیسم به شیوهی یکسان در تمام دنیا ظاهر شده است. فرضیهی اول: روح افراد در یک شیء، گیاه یا جانور به ودیعه گذاشته شد تا پناهگاه امنی برای آن باشد. انسان بدوی با سپردن روح خود به توتم احساس آسیبناپذیری میکرد. فرضیهی دوم: در بارهی منشأ اقتصادی توتم، مبتنی بر مطالعهی بومیان استرالیا بود؛ به نظر فریزر انسان ابتدایی، برای تأمین زندگی اقتصادی خود، آگاهانه از ابزار جادویی استفاده مینمود. فرضیهی سوم: به نام «نظریهی مفهومی توتمیسم» در بارهی عضویت توتمی یک بچه از طریق میل مادر در اولین لحظهای است که احساس میکند در شکم خود بچه دارد. بر طبق این باور روحِ شیء، جانور یا گیاهی که به هنگام احساس بچهدار شدن مادر در نزدیک او قرار دارد، بلافاصله وارد بدن مادر شده و به صورت بچه ظاهر شده است.
فریزر تأکید زیادی بر آن داشت که رابطهی میان حوزهی حاکمیت و حوزهی دینی را کشف کند و در این راه مفاهیمی چون «پادشاه خدایگون» (Divine king) و «مرگ خدا» (The Death of God) را مطرح کرد تا نشان دهد در جوامع ابتدایی چگونه حوزهی دین و اقتدار استعلایی، ایجاد اقتدار سیاسی میکنند و یا برعکس، چگونه قدرت سیاسی منشأ تقدس قرار میگیرد.
فریزر قسمتی از مطالباش را از ویلهلم مانهارد گرفته بود. او در 1918 مطلبی تحت عنوان فولکلور در تورات را منتشر کرد. در سال 1910 کتابی در موضوع توتمیزم نوشت و در 1935 کتابی منتشر کرد تحت عنوان ترس از مردگان در دیانت اقوام بدوی.
از مهمترین ضعفهای مقایسههای فریزر، در نظر گرفتن پدیدههای فرهنگی به صورت منفکِ از فرهنگهای اصلی و نادیده گرفتن نقش و موقعیت آنها در آن فرهنگها بود.
کتاب نوشتهها:
ـ هیس، ه.ر؛ تاریخ مردمشناسی، ابوالقاسم طاهری، تهران، انتشارات ابنسینا، 1340.
ـ فرخنیا، رحیم؛ نظریههای مردمشناسی، اراک، نشر نویسنده، 1382.
ـ ریویر، کلود؛ درآمدی بر انسانشناسی، ناصر فکوهی، تهران، نشر نی، چاپ چهارم 1383.
ـ فکوهی، ناصر؛ تاریخ اندیشه و نظریههای انسانشناسی، تهران، نشر نی، چاپ سوم 1384.
ـ فرخنیا، رحیم؛ مقدمهای بر مردمشناسی؛ همدان، انتشارات دانشگاه بوعلی سینا، چاپ سوم 1383.
4 پيام:
ممنون
خسته نباشي
و
موفق
ودر آرامش
باسلام
در خصوص مردم شناسی ادبیات، چه منابع فارسی در دسترس می باشد. کتاب نمودهای فرهنگی در ادبیات فارسی(!) دکتر روح الامینی رو خودندم ولی بعید می دونم اینقدر در این زمینه منابع کم باشه. من در زمینه منظومه حیدربابایه سلام از دیدگاه مردم شناسی دارم کار می کنم و شدیدا به اینجور منابع احتیاج دارم.
چکیده این مطالعه ام تو وبلاگم هست. ممنون می شم سر بزنید و نظر بدید
www.sepandarmad.blogfa.com
ارسال یک نظر
<<< برگرد به صفحهی اصلی